جکسون با تشخیص سه عنصر جمعیت، قدرت و تشویق، به معلمان این درس بزرگ را آموخت که به مسایل کلاس درس توجه بیشتری داشته باشند و دنیای کلاس درس را با دیدی عمیقتر بنگرند. پس از جکسون اندیشمندان زیادی نظیر مایکلاپل[۲۳]، هنری[۲۴]، جیرو[۲۵] و آیزنر، به تبیین ابعاد و ماهیت این مفهوم پرداختند(اسکندری،۲۹:۱۳۸۷).
۲-۱-۳نظریهها و دیدگاه های برنامه درسی پنهان
دیدگاه هایی که در مورد برنامه درسی پنهان وجود دارد عبارتنداز:
لیندابین[۲۶](۱۹۶۸) در مقالهاش تحت عنوان«برنامه درسی پنهان، بررسی دوباره»، چهار دیدگاه کلی اختیار شده برای درک برنامه های پنهان در مطالعات مرتبط با این حوزه را به شرح زیر مطرح مینماید(سعیدی رضوانی و کیانینژاد،۴۴:۱۳۷۹).
۲-۱-۳-۱ دیدگاه و کار غیر نظری
نماینده عمده این نوع نگاه به برنامه درسی پنهان«فیلیپ جکسون»(۱۹۶۷) درکتاب «زندگی در کلاس»میباشد. جکسون وقایع کلاسهای درس مورد مشاهده را، بدون کوشش برای ارتباط دادن و مشاهدههای خود با نظریهای در مورد ارتباط جامعه و مدرسه، توصیف کرد و به همین لحاظ، کار وی یک کار غیرنظری(انگلسی)یا نگرش غیرنظری به برنامه درسی پنهان لقب گرفت. از نظر وی، فعالیتهای روزانه مدرسه، مکانیسم قدرتمندی برای انتقال ارزشها و باورهای خاص به دانش آموزان است. یادگیریهای ارزشی دانش آموزان از نظر «جکسون» شامل این موارد است: صبر و بردباری، پذیرش اقتدار از پیش تعیین شده بدون در نظر گرفتن علایق شخصی، تمایز بین کار و بازی، هماهنگی با انتظارات اداری آموزشگاه به قصد به کارگیری مجموعه از تدابیر به همراه ظاهر سازی و پنهان کردن رفتاری که از نظر صاحبان اقتدار ناخوشایند است برای کسب مصونیت.
۲-۱-۳-۲ دیدگاه نظریه عملکردی[۲۷](کارکردی)
نماینده عمده این دیدگاه «رابرت دریبین[۲۸] است. وی از معدود صاحب نظرانی است که نگاه مثبت به برنامه درسی پنهان دارد و خاطر نشان می کند که برنامه درسی پنهان، یک مکانیسم مؤثر برای آموزش هنجارهای اساسی به دانش آموزان است. هنجارهای مذکور از نظر«دریبین»(۱۹۶۸) عبارتند از: استقلال، موفقیت، عمومی بودن و ویژه بودن بچهها یاد میگیرند بپذیرند که در زندگی عمومی، در مقابل زندگی خانوادگی، هر فرد توسط دیگران به عنوان عضو یک دسته ملاحظه می شود(عمومی بودن) و نیز یاد میگیرند که منافع هر فرد نسبت به منافع دیگران و بسته به هدف تعامل آنها، دامنه محدود خاصی دارد. وی خاطر نشان میسازد که تحصیل، اشتغال و سیاست، به طور منطقی در هم تنیدهاند و مدارس در ایجاد تواناییهای مورد نیاز نظام سیاسی، اقتصادی دخالت دارند. ضعف این نظریه در این است که دانش آموزان در کسب این هنجارها، دست به تعبیر و تغییر شخصی زده و فرهنگ و هنجارهای خاص را به وجود میآورند(قورچیان و تن ساز،۳۰:۱۳۷۴).
۲-۱-۳-۳ دیدگاه نظریه انطباقی
نمایندگان عمده این دیدگاه را باولز و جنتیس[۲۹](۱۹۷۶) هستند و مشهورترین کتاب در این دیدگاه «تحصیل در آمریکای سرمایهداری است». عمدهترین محور این دیدگاه، انطباق مدرسه و اجتماع دارای نابرابری، یعنی نگاه به مدرسه به عنوان عامل بازتولید طبقات نابرابر و روابط غیر عادلانه در سطح اجتماع است. این دو مفاهیم معتقدند که دانش آموزان از طریق امور انضباطی روزانه در مدارس، مفاهیم طبقه اجتماعی، انضباط در کارخانه، مشروعیت سلسه مراتب و عدم کنترل بر روی کار خودشان را یاد میگیرند.
۲-۱-۳-۴ نظریه انتقادی- بازآفرینی یا مقاومت[۳۰]
نمایندگان عمده این دیدگاه «جیرو» و «اپل» در اواخر دهه هفتاد و اوایل دهه هشتاد هستند. این دیدگاه را میتوان جدیترین کار در مورد برنامه درسی پنهان دانست که بر اساس تحلیل نئومارکسیستی تئوریهای انطباق بنا شده است. بنابراین دیدگاه، مدارس را نباید به عنوان مؤسسات باز تولید در نظر گرفت. به همین دلیل، مدارس دارای پتانسیل باز آفرینی و نیز تحول اجتماعی میباشند و برای فهم برنامه درسی پنهان،محقق باید فرهنگ زنده مدرسه را مطالعه کند و ارتباط آن را با ساختار جامعه بزرگتر تحلیل نماید. این دیدگاه به نظریه مقاومت در برنامه درسی پنهان نیز مشهور است؛ زیرا معتقد است دانش آموزان در مقابل آموختههای مدرسه از خود مقاوت نشان می دهند و این مقاومت می تواند به بازآفرینی و تحول منجر شود.
جدول۲-۱ نقاط قوت و ضعف چهار چوب نظری مطالعه برنامه درسی مستتر
برای دانلود متن کامل پایان نامه به سایت tinoz.ir مراجعه کنید.
تبیین ماهیتبرنامه درسی مستتر
روشهای تحقیق
نوعنگرش و نظریه
نظریهپردازانومحققان
عناصرقدرت،جمعیت و تشویق به عنوانمکانیسمهایقدرتمندموجبات انتقال ارزشها و اعتقادات را به شاگردان فراهم میسازند.
مشاهده و توصیف
کار غیر نظری
فیلیپ جکسون
مدارس شاگردان را برای شرکت فعال در جامعه بزرگسالان آماده می کند و به آنان هنجارهای استقلال، موفقیت،عمومی بودن و متمایز از دیگران بودن را می آموزد
تجزیه و تحلیل نظری
نظریه عملکردی
رابرت دریبن
شاگردان از طریق تجربیات روزآمد در مدارس مفهوم طبقات اجتماعی، نظم و ترتیب در کار، مشروعیت سلسله مراتب و از دست دادن کنترل بر روی کار خود را یاد میگیرند.
تجزیه و تحلیل
نظریه انطباق
ساموئلبولس و هنری جنتیس
تعبیر مجدد شاگردان از اموریک امر اساسی تلقی می گرددو مدارس از قابلیت ایجاد مقاومت، اکتساب قدرت، درک خلق و انتقال مفاهیم و ارزشها با عنایت به نظام کل جامعهبرخوردار می باشند
روش انتقادی
نظریه مقاومت
مایکل اپل و هنری ژیرو
قورچیان(۱۳۷۳). تحلیلی از برنامه درسی مستتر: بحثی نو در ابعاد ناشناخته نظام آموزشی، فصلنامه پژوهش و برنامه ریزی در آموزش عالی، سال دوم، شماره ۱، صص ۴۷-۶۹٫
قورچیان در این طبقه بندی، نظریه مقاومت را به عنوان قابل دفاعترین و متقنترین نظریه برای مطالعه برنامه درسی پنهان معرفی می کند(قورچیان،۵۱:۱۳۷۳). در مجموع از جمعبندی نظریات و تعاریف ارائه شده از برنامه درسی پنهان میتوان چنین استنباط کرد که همه تعاریف از نظر مفهومی یا به طور مستقیم مفهوم برنامه درسی پنهان را در مقابل برنامه درسی رسمی یا آشکار قرار دادهاند.
اگر کلیه هنجارهایی که دانش آموز در مدرسه و کلاس درس میآموزد، بسط داده شود. آنچه در بخشهای هر نظام از جمله، نظامآموزشی، انتظارات شاگرد و قوانین و مقررات، قابل مشاهده است، حاصل تعاملات بینفردی است. که حاصل، این چنین کنشها و واکنشها برقراری نوعی اخلاقیات، ارزشها، تعهدات، مسئولیتها، باورها، رفتارها و عملکردهاست. در واقع در خلال این دسته از تعاملات افراد نوعی جامعهپذیری و فرهنگپذیری را تجربه می کنند و نقشها، مسئولیتها و هنجارهای جدیدی شکل میگیرد.
۲-۱-۴ ابعاد و مولفههای برنامه درسی پنهان
الیزابت والانس[۳۱] سه بعد برنامه درسی پنهان را به ما نشان میدهد: ۱٫ برنامه درسی پنهان به بافت و زمینه آموزش مدرسهای مربوط می شود. واحد تعامل معلم و شاگرد، ساختار کلاس درس، الگوی کلی سازماندهی برنامه آموزشی به منزله مدل کوچک شده نظام ارزشی اجتماعی به این بعد اشاره دارد. ۲٫ برنامه درسی پنهان می تواند شماری از فرایندهای عمل را ایجاد کند که از طریق مدرسه قابل اعمال است. فرایندهای اکتساب ارزشها، اجتماعی شدن، حفظ و نگهداری ساختار طبقه اجتماعی و اقتصادی در این بعد قرار میگیرد.۳٫ برنامه درسی پنهان هم از سویی درجات متفاوتی از سمت و سوی پنهان بودن و عمق آن را می تواند در برداشته باشد و هم از دیگر سو در دامنه ای از یک امر اتفاقی و ناخاسته در برنامه تا نتایج درهم تنیده و عمیق که برخاسته از کنش تاریخی و اجتماعی تعلیم و تربیت است، قرار میگیرد (صفایی موحد، عطاران و تاجیک ۱۰:۱۳۸۹).
صاحبنظران مختلف، ابعاد گوناگونی را برای برنامه درسی پنهان ذکر کرده اند: از جمله آنها می توان به نظر سیلور، الکساندر و لویس اشاره کرد که ابعاد برنامه درسی پنهان را شامل؛ ساختار مدرسه، جو اجتماعی مدرسه و تعامل معلم و دانش آموز(سیلور، الکساندر و لویس، ۱۳۷۸ :۴۵۱-۴۵۳) میدانند. فتحی و واحد چوکده نیز، ابعاد مذکور را به عنوان ابعاد برنامه درسی پنهان بیان کرده اند(فتحیو واحدچوکده،۱۰۲:۱۳۸۵). با این وجود، بررسی ادبیات پژوهشی برنامه درسی پنهان، نظر صاحبنظران دیگر در خصوص ابعاد برنامه درسی پنهان را روشن میسازد که اگر چه ابعادی چون شناختی، اجتماعی و فیزیکی را برای برنامه درسی پنهان، مطرح کرده اند( بیانفر و همکاران،۵۸:۱۳۸۹). اما محور اصلی پژوهشهای اغلب محققان، بعد اجتماعی برنامه درسی پنهان بوده است.
توجه به پژوهشهای صاحبنظران، نشان دهنده این است که با وجود این که این سه بعد، در آثار آنها مورد بررسی واقع شده است اما هنوز، درصد زیادی از اندیشمندان به بعد اجتماعی برنامه درسی پنهان، توجه ویژهای نشان میدهند. پژوهش حاضر، با بررسی یافته های تحقیقاتی قبل، به این نتیجه رسید که نظر مهرام و همکاران (۳:۱۳۸۵) و نظر امیری (۳۲:۱۳۹۱) که در راستای پژوهش مهرام و همکاران انجام گرفته است، نظرات مختلف صاحبنظران این حوزه را در بر داشته و آنها را پوشش میدهد. و از آنجا که پژوهشهای مذکور، معلم، دانش آموز، روش تدریس، محیط فیزیکی مدرسه، ارزشیابی و قوانین و مقررات را به عنوان مولفههای برنامه درسی پنهان دانسته اند، پژوهش حاضر، هم راستا با آن تحقیق، شش مولفهی مذکور را، در این پژوهش مورد بررسی سوالهای خود قرار داده است. از آنجا که برنامه درسی پنهان تاثیر بسیار زیادی بر تفکر، عواطف و رفتار دانش آموزان دارد می تواند تحقق اهداف تربیتی مدارس را تسریع بخشد(ایزدیشارعپور وقربانیقهرمانی۱۱۳:۱۳۸۸).
عناصر برنامه درسی پنهان از جمله؛ معلم، دانش آموز، روشتدریس، محیط فیزیکی مدرسه، قوانینومقررات و ارزشیابی(مهرام و همکاران،۳:۱۳۸۵) میتوانند در زمینه های مختلفی از جمله تأثیر بر مسئولیت پذیری دانش آموزان نقشی موثر داشته باشند. در واقع هر یک از عناصر مرتبط با برنامه درسی به صورت بالقوه بسته به نوع عملکرد خود و در تعامل با دیگر عوامل فراگیران را در یکی از طیفهای ارزشمند یا مخرب برنامه درسی پنهان همچون: انگیزش[۳۲]، عزتنفس[۳۳]، تعامل، قانونمندی[۳۴]، تعهد، مسئولیت پذیری و جامعهپذیری را در مقابل با عدم اعتماد به نفس، بینظمی، عدم انگیزه و بی مسئولیتی و غیره … سوق میدهد، و تأثیرگذار است.
۲-۱-۵ ضرورت توجه به برنامه درسی پنهان
با این که یادگیریها و تجارب برنامه درسی پنهان، در برنامه درسی صریح و از پیش طراحی شده، پیش بینی نشده، آنها یک برنامه درسی واقعی را تشکیل میدهند. زیرا در زمرهی مهمترین و مؤثرین محتواهای آموزشی هستند که دانش آموزان در مدرسه به طور طبیعی یاد میگیرند. برنامه درسی پنهان منشاء یادگیرهای عمیق و پایدار بوده و طرز تلقیها، نگرش و عقاید فراگیران را درباره محیط آموزشی، استاد، هم کلاسی و ماهیت منابع کلاسی را تشکیل میدهد. عواملی که جزء برنامه درسی نیست و از دید و مشاهده برنامه ریزان و دستاندرکاران تعلیم و تربیت پنهان است، در فکر و عواطف و رفتار فراگیرنده اثر میگذارند و در بیشتر موارد مؤثرتر از برنامه درسی آشکار و پیش بینی شده عمل می کنند.
برنامه درسی پنهان در مدرسه آموزش داده می شود و از تجارب داخل کلاسها کتابخانه ها، جشنها و محیطهای اجتماعی مدرسه شکل میگیرد ارزش والای آثار مثبت برنامه درسی پنهان همچون استقلال، عزتنفس، انگیزش و احراز آثار مخرب آن همچون بیاعتمادی به مراکز آموزشی، کاهش عزتنفس و عدم توجه به قوانین از ضروریات بیبدیل توجه به برنامه درسی پنهان میباشد(علیخانی و مهر محمدی۴۰:۱۳۸۴).
ناسازگاری، کنترل پرخاشگری، بیعلاقه بودن، اظهار علاقه نشان دادن به حضور در مدرسه و بی علاقهگی به در حضور مدرسه، وابستگی فکری به معلم و مدرسه، کاهش اعتماد بنفس و موفقیت تحصیلی و غیره همه از آثار مثبت و منفی برنامه درسی پنهان است که کم توجهی و غفلت از آثار منفی چنین برنامهای می تواند تحقق اهداف والای تعلیم و تربیت را دچار مشکل سازد بنابراین برنامه ریزان و مجریان باید متوجه مسئولیت حساس خود باشند؛ چرا که به طور همزمان هم برنامه درسی آشکار را طراحی و برنامه ریزی می کنند و هم زمینه ایجاد برنامه درسی پنهان را فراهم میسازند(سیلور الکساندر،۱۴۵:۱۳۸۷).
نظامهای آموزشی اهداف و غایاتی دارند که تعامل و یک پارچگی تمام مؤلفه ها و عناصر برنامه برای نیل به آنها ضروری است گرچه این یادگیریها و تجارب در برنامه صریح و از پیش طراحی پیش بینی نگردیده اما آنها یک برنامه درسی واقعی را تشکیل می دهند زیرا در زمره مهمترین و مؤثرترین محتواهای آموزشی هسنتد که دانش آموزان در مدرسه به طور طبیعی یاد میگیرند این برنامه درسی در مدرسه آموزش داده می شود و از تجارب داخل کلاسها کتابخانه ها، جشنها و محیطهای اجتماعی مدرسه شکل میگیرد(آسبروکس به نقل از خدا بنده اویلی،۱۳۹۰).
ماریانی(۱۹۸۹)، برای تشریح برنامه درسی پنهان در مقابل برنامه درسی رسمی، آن را به کوه یخی شناور در آب تشبیه کرده است که بخش اعظم آن زیر سطح آب و ما بقی بیرون آب است. وی برنامه درسی آشکار را که همان شایستگیهای مورد انتظار در فراگیران می باشد را در برابر علایق، نگرش ها باورها و انگیزهای تجزیه شده منبعث از وجود آموزشی، بسیار معدود میداند(علیخانی،۸۷:۱۳۸۲).
جکسون( ۱۹۶۸)، به پیامدهای ثانوی نظام آموزشی و دامنه وسیعی از نتایج که برنامه درسی رسمی می تواند سبب وقوع آن شود اشاره دارد. او برنامه درسی پنهان را مؤثرتر از برنامه درسی آشکار مدرسه می داند و اعتقاد دارد که شاگردان این برنامه را از طریق جنبه های غیر آکادمیک محیط مدرسه و روابط اجتماعی متأثر از عناصر قدرت، جمعیت و تشویق به طور ضمنی میآموزند(فلاح و همکاران،۴۷:۱۳۹۱).
برخی صاحب نظران بر این باورند که برنامه درسی آشکار بخش کوچکی از آن چیزی است که مدارس و دانشگاهها آموزش می دهند بنابراین، بخش بزرگتر یادگیری فراگیران حاصل تجربیات قبلی آنان و نیز تعامل پویای آنان با فرهنگ، مجموعه روابط و مناسبات، قوانین و مقررات و جو حاکم بر محیط آموزشی، خانواده و جامعه می باشد، که بیتوجهی به آن تحقق ا هداف والای تعلیم و تربیت را دچار مشکل میسازد(محبی و همکاران ،۷۳:۱۳۹۰).
یک وظیفه مهم طراحان برنامه درسی، تجزیه و تحلیل برنامه درسی پنهان است؛ به نحوی که بتواند در کارآمدی کل یک مؤسسه تربیتی مؤثر واقع شود. افرادی که با برنامه ریزی درسی تربیت معلم سرو کار دارند، اگر بعد پنهان برنامه را بپذیرند و به آن آگاهی داشته باشند سعی می کنند صلاحیتها و مهارت های در معلمان به وجود آورند که پس از اشتغال به تدریس، برنامه ریزی فعالیتها، نگرشها و رفتارهای خود را در حق ثمردهی و تحقق هدفهای برنامه ریزی آموزشی برنامه درسی رسمی تنظیم و ارائه نمایند(ملکی،۲۶:۱۳۸۵).
همانطور که قبلاً به آن اشاره شد در واقع آنچه که طراحان و برنامه ریزان برای رشد و تربیت فراگیران در نظر میگیرند و برنامه ریزی می کنند، برنامه درسی رسمی است که اهداف آموزشی آشکاری دارد و براساس اصول و روشهای معینی متناسب با اهداف، برنامه ریزی و سازماندهی می شود. اما مجموعه یادگیریهای فراگیران فراتر از برنامه درسی آشکار است زیرا همیشه نمیتوان عوامل مؤثر در شکل گیری تجربهها را تحت کنترل درآورد، زیرا عوامل گوناگونی که از دید برنامه ریزان و مدرسان پوشیده است، در فکر رفتار و عواطف فراگیران اثر می کند و در بیشتر اوقات مؤثرتر از برنامه درسی آشکار در زندگی فراگیران عمل می کند. با توجه به اهمیت این قضیه و تحقیقات صورت گرفته، که حکایت از اثر نسبتاً قوی برنامه درسی پنهان بر یادگیریهای دانش آموزان دارد لذا توجه بیش از پیش تمامی برنامه ریزان و مسئولین آموزشی مدارس در خصوص توجه به نقش و اهمیت این برنامه بر رفتار، روابط و عواطف و… دانش آموزان میطلبد که آنها را هر چه بیشتر در جهت تحقق اهداف والای تعلیم و تربیت و پرورش دانش آموزان، مسئول به جامعه یاری نمایند.
۲-۲ بخش دوم مطالعات نظری: مسئولیت پذیری
۲-۲-۱ مفهوم مسئولیت پذیری
مسئولیت پذیری یعنی قابلیت پذیرش، پاسخگویی و به عهده گرفتن کاری که از کسی درخواست می شود و شخص حق دارد که آن را بپذیرد و یا رد کند. مسئولیت پذیری در روند صحیح رشد انسانها پدید میآید. مسئولیت با وظیفه تفاوت دارد. مسئولیت انتخابی آگاهانه است، وظیفه کاری است که یک نفر به دیگری محول می کند و باید حتما انجام بگیرد. فرزندانی که رشد و بالندگی آنها همراه با استقلال باشد مسئولیتپذیرتر بار میآیند(رفعتیان،۱۱:۱۳۸۵).
«مسئولیت» درلغت به معنای موظف بودن و یا متعهد بودن به انجام امری میباشد. زمانی میتوان مسئولیتی را به فردی سپرد که او این شرایط را احراز کرده باشد. ۱- مسئولیت پذیری زمانی تحقق میپذیرد که رسالت و تکلیفی در کار باشد. ۲- مسئولیت در جای اعتبار می شود که فرد، دارای قدرت تمیز و ادراک باشد، لذا انسان ناآگاهی که دارای قدرت درک و فهم نمی باشد را نمیتوان ملزم به انجام کاری کرد و به او مسئولیتی را سپرد.۳- زمانی میتوان فرد را در مقابل وظیفه ای که، داشته است مورد بازخواست قرار داد که آن فرد قبلاً مسئولیت خود را شناخته باشد و این مستلزم رسایی پیام و دریافت آن توسط فرد مکلف میباشد. ۴- زمانی میتوان فرد را مسئول دانست که او با اختیار و اراده خود، انجام یا ترک کاری را به عهده گرفته باشد، نه اینکه مجبور به این کار شده باشد(آذرمهر،۴:۱۳۹۲).
از نظر گالو[۳۵]، مسئولیت پذیری به این معنی است که اثرات آنچه انجام میدهیم در نظر بگیریم، خواه در کوتاه مدت یا بلند مدت، خواه بر مردم، خواه بر طبیعت(گالو،۲۰۰۴ به نقل از رستمی،۱۳۹۰).
مرگلر و همکاران(۲۰۰۷)، مسئولیت پذیری را توانایی نظم دادن به تفکرات، احساسات و رفتار همراه با اراده برای در نظر گرفتن خود به عنوان مسئول انتخابهایی که انجام می دهند و پیامدهای فردی و اجتماعی آنها تعریف کرده اند(سبحانینژاد و آب نیکی،۶۱:۱۳۹۱).
مسئولیت پذیری گوهر ارزشمندی است که با وجود آن انسان بر همه مخلوقات جهانی برتری یافته است. در فرهنگ سخن، مسئولیت به معنی کاری را عهدهدار شدن و عواقب و پیامدهای آن را پذیرفتن، پاسخگوبودن، موظف بودن، تعهد به کسی یاچیزی آمده است “مارگارت مید”، قبول مسئولیت را بزر گترین مرحله کمال انسانی دانسته است. به نظر او افراد کوشا و مسئولیتپذیر، همواره به انجام وظایف اهمیت کافی می دهند و در کمک به دیگران پیش قدماند(حسینی قمی،۱۶:۱۳۹۱).
مسئولیت یک ویژگی شخصیتی است که معمولاً به صورت یک نگرش در ساختار روانی و رفتاری فرد شکل میگیرد و یک متغیر عمده و اساسی در رفتارهای اجتماعی محسوب می شود و لذا در آموزش رفتارهای اجتماعی جایگاه جالب توجهی دارد(خدابخشی و عابدی،۱۱۴:۱۳۸۸).
بدلی(۱۹۸۵)، معتقد است مسئولیت پذیری فردی به معنای آن است که شخص پاسخگویی افکار، انتخابها، تصمیمات، گفتهها و اعمالش باشد، به عبارت دیگر باید عواقب اعمال و رفتارش را بپذیرد. گلن[۳۶] (۱۹۸۸)، مسئولیت پذیری را، توانایی محاسبه دقیق محدودیتها، علل و عوامل موثر در موقعیتهای مختلف و سازگاری متناسب رفتارهای شخص میداند(اسماعیلی و همکاران،۲۹:۱۳۸۶)
گاف[۳۷] (۱۹۶۸)، وظیفهشناسی، مسئولیت پذیری، قابلیت اعتماد، عمل کردن براساس نظم و مقررات و اعتقاد بر این که عقل و دلیل باید بر زندگی مسلط باشد از ویژگیهای شخصیتی نسبتاً پایدار میانفردی و درون فردی افراد است. گاف معتقد است که فرد مسئول به ارزشهای اجتماعی و اخلاقی و مدنی پایبند است(طباطبایی و همکاران،۲۸:۱۳۹۰).
مارنات[۳۸](۱۹۹۴)، افراد مسئولیتپذیر به کارهایی که مستلزم وظیفهشناسی، قابلیت اعتماد و رفتار عادلانه است خوب پاسخ می دهند از ارضای خواسته های خود به خاطر گروه چشم پوشی می کنند و تعهدهایشان را محترم میشمارند. رفتارشان با نزاکت، مؤدبانه، هوشیارانه، پر انرژی، صادقانه و مستقیم است. متداولترین صفات برای توصیف این افراد عبارت است از: وظیفه شناس، مسئول، قابلاعتماد، سختکوش، کارآمد و کامل(مظاهری، تدبیری، نصیری،۲:۱۳۹۱).
مسئولیت پذیری اجتماعی را نوعی احساس التزام به عمل یا واکنش فردی در موقعیتهای گوناگون به دلیل تقید نسبت به سایرین، که نتیجه آن نوعی احساس تعهد و پایبندی به سایرین و تبعیت از قواعد و معیارهای اجتماعی و درک قواعد گروهی است که در ذهن و رفتار فرد شکل میگیرد(سبحانینژاد و فردانش،۱۰۰:۱۳۷۹).