۱- کشف[۱۳۸]:
شروع یک پروژه BPR در ابتدا مستلزم شناسایی یک مسئله یا نتیجه غیر قابل قبول و بدنبال آن تعیین نتیجه مطلوب و مورد انتظار می باشد. این امر معمولا مستلزم ارزیابی نیاز کسب و کار، تعیین فرایند های مرتبط با مسئله مورد بررسی و حوزه فرایند، شناسایی مشتریان فرایند و خواسته های ایشان و ایجاد اندازه گیری اثر بخشی آن فرآیندها است .
۲- تشکیل گروه طراحی مجدد:
چیزی که برای موفقیت پروژه طراحی مجدد اهمیت دارد تشکیل یک گروه طراحی مجدد است. اعضای تیم می باید حداقل شامل افراد زیر باشند .
مدیر ارشد به عنوان حامی
کمیته راهبری شامل مدیران ارشد برای بررسی استراتژی کلی مهندسی مجدد
مالک فرایند
رهبر گروه
اعضای تیم طراحی مجدد
۳- تجزیه و تحلیل و مستند سازی فرایند:
مرئی ساختن نامرئی یعنی مستند سازی فرآیندها از طریق کشیدن نقشه آنها و یا تهیه فلوچارت، اولین گام مهمی است که به یک سازمان کمک می کند تا روشی که در آن کار واقعاًَ انجام می گیرد را مشاهده نماید، نه فقط روشی که فرد فکرمی کند و یا اعتقاد دارد که کار طبق آن انجام می گیرد. فرایند می باید به عنوان آنچه که معیار پایه ای را فراهم می سازد وبرآن اساس ارزیابی، تجزیه وتحلیل، آزمایش و بهبود صورت می گیرد، مشاهده گردد.
۴- ابداع و نوسازی:
در این مرحله گروه به باز اندیشی و طراحی مجدد فرایند می پردازد، با بهره گرفتن از همان تکنیک ترسیم فرایند و با رویکرد تکراری که مشارکت تمام ذینفعان و همچنین مدیریت ارشد را در بر می گیرد. این موضوع ثابت شده است که برنامه عملیاتی سازمان را متعهد به اجرای تغییرات و تبعیت از آنها می کنند. طراحی مجدد فرایند جدید در این مرحله صورت می گیرد .
شکل ۱۳-۲ ) هفت مرحله BPR
۵- سازمان دهی و آموزش مجدد:
این مرحله شامل هدایت تغییرات و تاثیر اثر بخشی آنهاست. احتمالاً ساختار، سیستم و عملیات فرایند جدید به سازماندهی مجدد می انجامد که ممکن است برای تقویت استراتژی فرایند و دست یابی به سطوح جدید عملکرد، ضروری می باشد – آموزش و یا آموزش مجدد برای تکنولوزی و وظایف جدید جهت پیاده سازی موفق تغییر، نقش حیاتی دارد .
۶- ارزیابی عملکرد:
تعیین معیارهای متناسب برای ارزیابی عملکرد فرآیندها، زیر فرآیندها، فعالیت ها و وظایف جدید، ضروری است .این معیارها باید از نظر ورودی ها و خروجی های فرایند و از نظر مشتریان و تعیین کنندگان فرایند، معنی دار باشند.
۷- بهبود و طراحی مجدد مستمر:
در محیط متغیر و بسیار رقابتی، شرکت ها با احتمال زیاد فرآیندهایشان را یکی پس از دیگری مهندسی مجدد خواهند کرد .پس از آنکه فرایند مورد طراحی مجدد واقع شد، بهبود مستمر فرایند جدید توسط تیمی از افرادی که در آن فرایند کار می کنند می باید تبدیل به یک هنجار گردد .
نتایج BPR تاثیر عمیقی بر کارکنان در هر بنگاه اقتصادی و در هر سطحی- از مدیران اجرایی تا اپراتورها - داشته است . بنابراین برای اینکه BPR موفق شود، تغیرات مهم در طراحی سازمان و فرهنگ بنگاه اقتصادی نیز لازم است. اگر رهبران بنگاه اقتصادی تعهد نکنند که این تغییرات را انجام دهند، ناتوانی BPR را در پی خواهد داشت. البته مشکل این است که تغییر طراحی و فرهنگ سازمان خیلی دشوارتر از اصلاح فرایندها می باشد (ایکاف، مگیدسون، آدیسون، ۱۹۹۸: ۲۳).
بیشتر افراد با وجود نارضایتی از وضع موجود و درک منافع بالقوه دگرگونی، از دگرگونی بیزارند. در روشPDCA فرایند مهندسی مجدد مطابق با ۴ گام ساده تشریح می شود: (صمدی، ۱۳۸۰: ۱۱).
گام اول: نیازسنجی، گام دوم: برنامه ریزی، گام سوم: اجراء، گام چهارم: سنجش و ارزیابی.
شکل ۱۴-۲ ) چرخه فرایند مهندسی مجدد
۱۸-۲-۱۱-۲-مدل سیستم ارزیابی عملکرد دینامیک پیتچی:
پیتیجی[۱۳۹] و همکارانش در مقاله ی خود ضمن بررسی کارهای تحقیقاتی انجام شده روی سیستم های ارزیابی عملکرد در مراکز تحقیقاتی، دنبال استفاده از ابزارهای مدیریتی بر پایه فناوری اطلاعات به عنوان یک خود ممیزی[۱۴۰] روی سیستم ارزیابی دینامیک هستند که اطمینان حاصل شود، سیستم همواره یکپارچه، کارا و مؤثر خواهد بود. آنها در بررسی خود به چارچوب ها و مدل هایی مانند کارت امتیاز متوازن، تکنیک تحلیل و… اشاره نمودند، سوال مطرح شده در این مقاله این است که آیا دانش موجود و بیان شده در مدل ها و چارچوب های ارائه شده در ادبیات موضوع، برای ایجاد یک سیستم ارزیابی عملکرد دینامیک واقعی به اندازه کافی مناسب و پیشرفته است؟
آنها در بررسی ادبیات ارزیابی عملکرد دریافتند که سیستم های ارزیابی عملکرد نیازمند به اولویت بندی استراتژیک می باشند و محیط های داخلی و خارجی یک سازمان استاتیک نیستند و دائماً در حال تغییر هستند، بنابراین لازم است که سیستم های اریابی عملکرد یکپارچه، دینامیک باشند.
۱۹-۲-۱۱-۲- سینک و تاتل (۱۹۸۹):
یکی از رویکردها به سیستم ارزیابی عملکرد مدل «سینک و تاتل» است که در شکل زیر نشان داده شده است. در این مدل، عملکرد یک سازمان ناشی از روابط پیچیده بین هفت شاخص عملکرد به شرح زیر است:
اثر بخشی که عبارت است از «انجام کارهای درست، در زمان مناسب و با کیفیت مناسب». در عمل اثر بخشی با نسبت خروجیهای واقعی بر خروجی های مورد انتظار معرفی میشود.
کارایی که معنای ساده آن «انجام درست کارها» است و با نسبت مصرف مورد انتظار منابع بر مصرف واقعی تعریف میشود. کیفیت که مفهومی گسترده دارد و برای ملموس تر کردن مفهوم کیفیت، آن را از شش جنبه مختلف بررسی و اندازه گیری می کنند.
بهره وری که با تعریف سنتی نسبت خروجی به ورودی معرفی شده است.
کیفیت زندگی کاری که بهبود آن کمک زیادی به عملکرد سازمان می کند.
نوآوری که یکی از اجزای کلیدی برای بهبود عملکرد است.
سودآوری که هدف نهایی هر سازمانی است.
اگر چه نسبت به زمان ارائه این مدل تغییرات بسیاری در صنعت رخ داده است ، اما همچنان این هفت شاخص از اهمیت بالایی در عملکرد سازمان برخوردارند. با وجود این، این مدل دارای یک سری محدودیت های اساسی نیز هست. به عنوان مثال در این مدل به «انعطاف پذیری» که یکی از ضروریات بازارهای دهه اخیر است توجهی نمی شود . همچنین محدودیت دیگر مدل بی توجهی به مشتریان سازمان است.
۲۰-۲-۱۱-۲- ماتریس عملکرد (۱۹۸۹):
کیگان در سال ۲۰۰۷ ماتریس عملکرد را معرفی کرد که این ماتریس در شکل زیر نشان داده شده است. نقطه قوت این مدل آن است که جنبه های مختلف عملکرد سازمانی شامل جنبه های مالی و غیر مالی و جنبه های داخلی و خارجی را به صورت یکپارچه مورد توجه قرار می دهد. اما این مدل به خوبی و به صورت شفاف و آشکار روابط بین جنبه های مختلف عملکرد سازمانی را نشان نمی دهد.
توانایی این الگو همانند کارت امتیاز متوازن در این است که به دنبال یکپارچه کردن عملکرد بنگاه از ابعاد مختلف مالی و غیر مالی داخلی و خارجی می باشد (کیگان، ۲۰۰۷: ۸۰).
ماتریس فوق نمی تواند به خوبی کارت امتیاز متوازن ارتباط بین ابعاد مختلف عملکرد بنگاه را نشان دهد (احسانی، ۱۳۸۳: ۱۲). ماتریس سنجش عملکرد به طور خاص برای استفاده در واحدهای تولید و ساخت توسعه یافته است. نقاط قوت ماتریس ارزیابی عملکرد، توجه به جنبه های مختلف عملکرد، سادگی و توانایی تطبیق تقریباً هر شاخصی با آن ذکر شده است و از نقاط ضعف آن می توان به عدم شفافیت در بیان روابط بین جنبه های مختلف عملکرد اشاره نمود (کیگان، ۲۰۰۷: ۸۱).
غیرمالی مالی
هزینه طراحی
هزینه مواد
هزینه تولید
سیکل زمان طراحی
درصد تحویل های به موقع
تعداد محصولات جدید
تعداد تکرار خرید
تعداد شکایت های مشتریان
غیر قطبی
اکتیل
C8
نسبتاً قطبی
اتیل
C2
کاملاً غیر قطبی
سیکلوهگزین
CH
غیر قطبی
فنیل
PH
قطبی
سیانوپروییل
-CN
قطبی
آمینو
-NH2
جدول (۲-۲). انواع فازهای پیوندی
۲-۷-۳٫جاذب پلیمری
ازمهم ترین پلیمرهای جاذبی که استفاده می شود پلیمرهای قالب مولکولی میباشد. پلیمرهای قالب مولکولی در سال ۱۹۹۸ کشف شدند. این پلیمر دارای حفرهها به شکل خاص میباشد، که آنالیتها در داخل آن قرار میگیرند هر کدام از پلیمرها آنالیتهای خاص را جذب میکنند که اساس کار پلیمرهای قالب مولکولی میباشد. در قسمت بعد بیشتر در مورد این پلیمرها توضیح خواهیم داد.(Liu, Zhao et al. 2007)30
۲-۸٫آشنایی با پلیمر وپلیمریزاسیون
۲-۸-۱٫پلیمر چیست؟
پلیمر به عنوان مولکولی متشکل از واحدهای تکرارشونده کوچکتر تعریف می شود. یک مونومر جزء سازنده یک پلیمر است و با سایر مونومرها ادغام می شود تا در نهایت پلیمر ساخته شود. مونومرها به وسیله پیوندهای کووالانت به یکدیگر اتصال یافته و زنجیرهای طویل را تشکیل می دهند. مونومرها در یک فرایندی به نام پلیمریزه شدن با یکدیگر واکنش داده و زنجیرهای خطی یا شبکه سهبعدی را تشکیل می دهند. برای اینکه یک مولکول بتواند مونومر باشد، باید دو یا چند محل اتصال داشته باشد، تا از این طریق بتواند با مونومرها اتصال یافته و تشکیل زنجیرهای پلیمری نماید.
۲-۸-۲٫انواع پلیمر ساختاری
تعداد واحدهای تکرارشونده در یک مولکول بزرگ درجه بسپارش یا درجه پلیمریزاسیون نامیده میشود. بسپارهایی که فقط از یک نوع واحد تکرار شونده تشکیل شدهاند، جوربسپار [۳۳] و آنهایی که از دو واحد تکرارشونده تشکیل شدهاند، هم بسپار [۳۴] نامیده میشوند. گاهی لفظ تر پلیمر[۳۵] نیز برای محصولات حاصل از بسپارش سه تک پار (مونومر) به کار میرود. در عین حال، در مورد محصولاتی که با بیش از سه تک پار بسپارش شدهاند، لفظ ناجوربسپار[۳۶] رایج است.
۲-۸-۳٫بسپارها از نظر اثر پذیری در برابر حرارت به دو دسته تقسیم میشوند:
۱٫ترموپلاستیکها (گرما نرمها )
ترموپلاستیکها، پلیمرهایی هستند که هنگام حرارت دهی ذوب میشوند هنگام سرد کردن جامد میشوند
۲٫ترموستها (گرماسختها )
ترموستها، بسپارهایی هستند که هنگام حرارت دهی ذوب نمیشوند بلکه در دماهای بسیار بالا به صورت برگشت ناپذیری تجزیه میشوند.
۵/۳ – ۶/۲
۶۳/۱۰۵۳۹
۷۴/۳۳
بسیارشدید
IV
۴ – ۶/۳
۳۱/۳۲۸۳
۳۵/۱۰
با بهره گرفتن از مدلهای IMDPA و MEDALUS هر یک از شاخص ها در واحدهای کاری مورد بررسی قرار داده شد و با محاسبه میانگین هندسی شاخص ها و بهره گیری از نرمافزار ArcGIS نقشههای مربوط به وضعیت هر معیار تهیه گردید. در نهایت با تلفیق معیارهای اندازه گیری شده و همچنین با تعیین میانگین هندسی معیارها نقشه شدت بیابانزایی برای دو مدل بدست آمد. نتایج بدست آمده نشان داد که در مدل IMDPA 47/17 درصد از کل مساحت منطقه مورد مطالعه در کلاس کم،۴۳/۳۸ درصد از کل مساحت منطقه در کلاس متوسط، و۷۴/۳۳ درصد از کل مساحت منطقه در کلاس شدید و۳۵/۱۰ درصد در کلاس بسیار شدید قرار گرفت ( جدول ۴ – ۱۳ و شکل ۴ - ۱۲). در مدل MEDALUS 50/5 از کل مساحت منطقه مورد مطالعه در کلاس شکننده (الف) و ۶۰/۱۴ درصد از کل مساحت منطقه مورد مطالعه در کلاس شکننده (ب) و ۴۹/۴۲ درصد در کلاس شکننده (ج)، و ۳۲/۳۷ درصد در کلاس بحرانی (الف) بیابانزایی قرار دارد(جدول ۴ – ۱۲ و شکل ۴ - ۱۱). بر اساس ارزیابی و بررسیهای انجام شده متوسط وزنی ارزش کمی شدت بیابانزایی (وضعیت بیابانزایی) برای کل منطقه بر اساس چهار معیار در مدل IMDPA برابر ۸۹/۱ و برای مدل MEDALUS برابر ۳۷/۱ بوده است که در مجموع با توجه به (جدول۴-۱۲ و ۴-۱۳)، به ترتیب در کلاسهای متوسط و شکننده (ج) قرار میگیرند.
شکل ۴ - ۱۳- نقشه شدت بیابانزایی منطقه مورد مطالعه (مدل MEDALUS)
شکل ۴ - ۱۴- نقشه شدت بیابانزایی منطقه مورد (مدل IMDPA)
فصل پنجم
بحث و نتیجه گیری
۴- ۱ – ۶ بحث و نتیجه گیری
با بهره گرفتن از دو مدل IMDPA و MEDALUS به ارزیابی حساسیتپذیری منطقه نسبت به بیابانزایی اقدام شده است. جهت تعیین مدلی که تصویر بهتری از وضعیت بیابانزایی منطقه مورد مطالعه را داشته باشد به بررسی و مقایسه معیارهای مشابه در دو مدل و نهایتاً مقایسه آن معیار با واقعیت زمینی پرداخته شد که شرح آن در پاراگرافهای بعدی آمده است.
با توجه به تجزیه و تحلیل انجام شده و نتایج به دست آمده از ارزشیابی روشهای IMDPA و MEDALUS در منطقه دشت مهران و مقایسه آن با منطقه مورد مطالعه و همچنین سایر روشهای ارزیابی بیابانزایی و بکارگیری نقشه NDVI و مقایسه آن با درصد پوشش گیاهی با توجه به این امر که شاخص NDVI تصویر روشنی از واقعیت منطقه را از نظر پوشش گیاهی داشته و این نکته که پوشش گیاهی بهترین گواه بر وجود یا شروع پدیده بیابانزایی در منطقه مورد مطالعه است که در مدل MEDALUS به وضوع قابل مشاهده میباشد، آشکار میگردد که روش MEDALUS برای منطقه مورد مطالعه مناسب بوده و از کارایی بهتری نسبت به روش IMDPA با وجود بومی بودن آن برخوردار است، مدلهای IMDPA و MEDALUS نیز مانند روشهای دیگر دارای ویژگیهایی است که در زیر به برخی از آنها اشاره میگردد.
روش MEDALUS در اکثر کشورهای اروپایی و خاورمیانه به کار گرفته شده و نتایج مثبتی را هم نشان داده است. این مدل نسبت به سایر مدلهای ارائه شده در جهان از نظر دقت، روش خاص وزن دادن به لایه ها، استفاده از سامانه اطلاعات جغرافیایی در تلفیق لایه ها، عدم خطای کارشناسی و سرعت زیاد آن در ارزیابی و تهیه نقشه بیابانزایی دارای مزیت و برتری میباشد. این مدل، انعطافپذیری لازم را جهت انطباق با شرایط ویژهی هر منطقه به شکل افزودن، حذف، تغییر حدود امتیازدهی شاخص ها و معیارهای بیابانزایی را دارا می باشد.
وجود تعداد نسبتاً کافی از معیارها و شاخص های منطبق با شرایط منطقه و در نظر گرفتن جنبه های مختلف تخریب سرزمین در این روش باعث شده است تا برآورد دقیقی از شدت و وضعیت بیابانزایی و تعیین شاخص های مؤثر در تخریب اراضی صورت گیرد.
از مزیتهای مهم روشهای مذکور توجه به انتخاب شاخص های ارزیابی بیابانزایی با توجه به نوع کاربری در هر واحدکاری میباشد. زیرا همانطور که مشخص است نمی توان از شاخص های یکسانی در کاربریهای مختلف استفاده نمود. به عبارت دیگر نمی توان شاخص هایی را که برای اراضی کشاورزی مورد بررسی قرار میگیرند را با شاخص های مورد ارزیابی در اراضی مرتعی یکسان دانست. تعیین وضعیت فعلی بیابانزایی با مشخص شدن معیارها، شاخص های بیابانزایی و اشکال آن میسر میگردد که در این تحقیق به آن توجه شده است. بطوری که بدون تفکیک این پارامترها نمی توان برآورد دقیق و منطقی از پدیده بیابانزایی انجام داد. در روشهای پیشنهادی، معیارهای بیابانزایی عبارتند از: تخریب منابع آب، پوششگیاهی، خاک و اقلیم. شاخص های بیابانزایی نیز تحت دو گروه عوامل انسانی و محیطی بررسی شدند و از بین جنبه های مختلف بیابانزایی تنها وضعیت فعلی آن مورد بررسی قرار گرفته است. بطوری که با ارزیابی معیارهای بیابانزایی ضمن بررسی معیارها، تعیین شدن آنها به یکی از اهداف ارزیابی که همان وضعیت فعلی بیابانزایی است، رسیدیم. به عبارت دیگر تعیین شدت بیابانزایی منطقه در مدلهای پیشنهادی بر خلاف سایر مدلهای پیشین (که با توجه به معیار غالب صورت میگرفت) شدت تمام معیارهای مورد بررسی دخالت داده می شود (ریشه n ام معیارها). از بین معیارهای بیابانزایی در منطقه مورد مطالعه (دشت مهران) در هر دو مدل اقلیم و پوشش غالب میباشند. به طوری که با متوسط وزنی ۷۴/۱ و ۴۳/۱ در مدل MEDALUS در کلاس بحرانی (ج) و بحرانی (ب) و با متوسط وزنی۴۹/۲ و ۹۵/۱در مدل IMDPA در کلاس متوسط بیابانزایی طبقه بندی میشوند و پس از آن معیار خاک با متوسط وزنی۲۱/۱ در MEDALUS و آب و خاک با متوسط وزنی ۵۶/۱ در IMDPA در رتبه بندی قرار دارد.
نتایج حاصل گویای آن است که مهمترین شاخص های بیابانزایی در منطقه دشت مهران در مدل MEDALUS به ترتیب اهمیت؛ شاخص همباران، افت آب، درصد مواد آلی و حفاظت در برابر فرسایش و در مدل IMDPAبه ترتیب اهمیت؛ شاخص ترانسو، افت آب، عملیات اصلاحی (تجدید پوشش گیاهی) و سنگریزه عمقی قرار میگیرند. در این ارتباط مقایسه نتایج مذکور با نتایج حاصل از سایر ارزیابیهای صورت گرفته در مناطق دارای شرایط مشابه محیطی شامل موارد زیر است:
آزادنیا (۱۳۸۵) با ارزیابی شدت بیابانزایی منطقه عین خوش دهلران (دشت ابوغریو) نشان داد که اراضی منطقه مورد مطالعه به میزان قابل ملاحظهای در حال بیابانی شدن قرار دارد و در بین شاخص های مورد ارزیابی، شاخص خشکی و شاخص هدایت الکتریکی از جمله مؤثرترین شاخص ها در افزایش شدت بیابانزایی و شاخص های نسبت جذب سدیم و سطح ایستابی آبهای زیرزمینی از کم اثرترین شاخص ها در منطقه بوده اند.
قاسمی (۱۳۸۵) با ارزیابی شدت بیابانزایی منطقه زابل نشان داد که هدایت الکتریکی خاک با بیابانزایی شدید یکی از مهمترین شاخص های بیابانزایی در منطقه است. رضوی (۱۳۸۷) در کویر میقان اراک نشان داد که بیابانزایی شاخص هدایت الکتریکی خاک شدید بوده و از مهمترین شاخص بیابانزایی در منطقه است.
ناطقی (۱۳۸۸) در دشت سگزی بیابانزایی شاخص هدایت الکتریکی خاک را شدید ارزیابی نمود. نتایج تحقیق حاضر با نتایج تحقیق نامبردگان مطابقت ندارد.
قاسمی و همکاران (۱۳۸۷) نشان دادند که شاخص خشکی و سیستمهای آبیاری از مهمترین شاخص های بیابانزایی در زابل است که نتایج این تحقیقات با منطقه دشت مهران همخوانی دارد.
بر اساس نتایج به دست آمده در مدل MEDALUS میزان شاخص های درصد سدیم تبادلی، شیب، نسبت جذب سدیم، هدایت الکتریکی خاک، ضخامت خاک، سطح آب و کلر آب، و در مدل IMDPA میزان شاخص های هدایت الکریکی خاک، شیب و کلر آب کل منطقه مورد مطالعه طی سالیان اخیر دچار نوسان زیادی نبوده است به طوری که در اکثر نقاط در کلاس کم و ناچیز بیابانزایی قرار گرفته است و به صورت عینی اثرات این شاخص ها در این مناطق قابل مشاهده نیست.
نتایج حاصل از مدلهای مذکور با نتایج تحقیقات جعفری (۱۳۸۰) در کاشان که شیوه نامناسب آبیاری (سیستمهای آبیاری سنتی)، ممبنی (۱۳۹۲) در دشت عباس که شیوه نامناسب آبیاری، رفیعی امام (۱۳۸۲) در دشت ورامین که روشهای آبیاری (غرقابی و نشتی) ، استفاده از آبهای شور و کم کیفیت در آبیاری را به عنوان مهمترین عوامل بیابانزایی معرفی کرده اند همخوانی دارد.
محدودیتهای محیطی مهمترین عامل در فقدان پوشش گیاهی در منطقه مورد مطالعه است. کمبود بارندگی و عدم پراکنش مناسب آن، طولانی بودن دوره خشکی، گرمای شدید و شدت تبخیر سبب شده که ایجاد و توسعه پوشش گیاهی دچار محدودیت شود. طبق مطاعات انجام شده تقریباً تمام مراتع منطقه در وضعیت ضعیف قرار دارند. بررسی گرایش مرتع نشان میدهد بیشتر از ۹۵ % مراتع در گرایش منفی میباشند.
طبق بررسیها و ارزیابیهای صورت گرفته متوسط وزنی ارزش کمی شدت بیابانزایی برای کل منطقه مورد مطالعه مطابق چهار معیار مورد بررسی در مدل IMDPA برابر ۸۹/۱ و برای مدل MEDALUS 37/1 برآورد گردید که در مجموع با توجه به جداول (۴ – ۱۲ و ۴ – ۱۳) متوسط و شکننده (ج) طبقه بندی شدند.
نتیجه تحقیق MEDALUS با نتایج تحقیق منصوری (۱۳۸۲) در دشت قشلاق بناب، جوادی (۱۳۸۳) در منطقه ماهان کرمان، ناطقه (۱۳۸۸) در دشت سگزی، ذوالفقاری و همکاران (۱۳۹۰) در دشت سیستان، بحرینی و همکاران (۱۳۹۱) در بردخون بوشهر که شدت بیابانزایی را شدید ارزیابی نمودند مطابقت دارند و نتیجه تحقیق IMDPA با نتایج تحقیق محمد قاسمی (۱۳۸۵) در منطقه زابل، عبدی (۱۳۸۶) در ابوزیدآباد، چمن پیرا (۱۳۸۲) در منطقه کوهدشت، دولتشاهی (۱۳۸۶) در جنوب گرمسار، زهتابیان و همکاران (۱۳۸۸) در منطقه حبلهرود شدت بیابانزایی را متوسط ارزیابی نمودند مطابقت دارند.
با توجه به تجزیه و تحلیل انجام شده و نتایج به دست آمده از ارزشیابی دو مدل در دشت مهران و مقایسه آن با داده های زمینی و همچنین سایر روش های ارزیابی بیابانزایی آشکار می گردد که روش MEDALUS برای منطقه مورد مطالعه مناسب بوده و از کارایی بهتری نسبت به مدل IMDPA برخوردار است، جهت انتخاب مدل MEDALUS به عنوان مدلی که تطابق بیشتری نسبت به شرایط منطقه دارد به مصاحبه با صاحبنظران مربوطه پرداخته و هر معیار در مدل به صورت مجزا و در ارتباط با شرایط منطقه مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. طبق نظر کارشناسان نتایج مقایسه هرمعیار با شرایط واقعی منطقه به صورت زیر میباشد:
در مدل MEDALUS نقشه تخریب منابع آب بیانگر شدت تخریب بیشتر در محدوده اراضی کشاورزی واقع در دشت است (شکل۴ - ۲) اما در مدل IMDPA نقشه تخریب منابع آب بیانگر شدت تخریب بیشتردر ناحیه جنوب شرقی منطقه میباشد (شکل ۴ - ۳) که با توجه به وجود چاههای بهره برداری موجود در اراضی کشاورزی و آبی بودن نوع کشت در منطقه (شکل ۴ - ۱) که خود موجب بهره برداری بیرویه از آبهای زیرزمینی و افت آب می شود خود بهترین گواه بر این شرایط بحرانی به وجود آمده است که حیات این منطقه را تحدید می کند و نشانگر صحت بیشتر مدل MEDALUS است در حالی که با وجود عملیات مرتعداری و آبخیزداری در نواحی شرقی منطقه مورد مطالعه (اداره منابع طبیعی و آبخیزداری) و نوع کاربری مرتع در دشت، مدل IMDPA بیشترین شدت تخریب را در این ناحیه نشان داده است که این نتیجه با واقعیت منطقه همخوانی چندانی ندارد.
از طرفی طبق نقشه معیار خاک در مدل MEDALUS بیشتر نواحی دشت در کلاس شدید و متوسط قرار گرفته است (شکل ۴ - ۴) و در مدل IMDPA منطقه در دو کلاس متوسط و کم (شکل ۴ - ۵) طبقه بندی شده است. با توجه به واقعیت منطقه مورد مطالعه خاک منطقه از نظر بیابانزایی حالتی شکننده داشته و کلاس کم از نظر این معیار با واقعیت منطقه همخوانی ندارد لذا میتوان نتیجه گرفت که مدل MEDALUS با توجه به تطابق بیشتری که شاخص های این معیار با واقعیت منطقه دارند خصوصاً شاخص های ضخامت خاک، بافت ، درصد مواد آلی، زهکشی و سنگریزه سطحی (ضمائم ۲۸، ۲۲، ۲۳، ۲۶، ۲۵) که عمده منطقه را در کلاسهای متوسط و شدید (شکل ۴ - ۴) قرار می دهند همخوانی بیشتری دارد. پس میتوان اظهار داشت که از نظر این معیار هم مدل MEDALUS نتیجه مطلوبتری را نسبت به مدل IMDPA ارائه میدهد.
بعلاوه، طبق نقشه تخریب پوشش گیاهی در مدل MEDALUS عمده منطقه مورد مطالعه در کلاس متوسط بیابانزایی قرار میگیرد (شکل ۴ - ۹) در حالی که در مدل IMDPA بیشتر منطقه در کلاس کم طبقه بندی شده است (شکل ۴ - ۱۰). با توجه به متوسط وزنی شاخص های پوشش در مدل MEDALUS که در کلاسهای متوسط و شدید طبقه بندی شده اند (جدول ۴ - ۸) و از طرف دیگر ضعیف بودن مراتع در منطقه، مازاد دام و چرای بیرویه (اداره منابع طبیعی و آبخیزداری) نشانگر شدت تخریب در این اراضی است و با توجه به اینکه مدل مدالوس، منطقه را از نظر تخریب پوشش در کلاسهای کم تا بسیار شدید طبقه بندی نموده (شکل ۴ - ۹) در رابطه با واقعیت منطقه نسبت به مدل IMDPA از تطابق بیشتری برخوردار است. چرا که در مدل IMDPA شدت تخریب پوشش در واحدهای مرتعی کم برآورد گردیده (شکل ۴ - ۱۰) در حالی که با توجه به ضعیف بودن مراتع منطقه این طبقه بندی مطلوب نمی باشد.
بعلاوه مطابق نقشه اقلیم در مدل MEDALUS تمام منطقه در کلاس شدید واقع شده است (شکل ۴ - ۷) در حالی که در مدل IMDPA اقلیم در دو کلاس متوسط و شدید طبقه بندی شده است (شکل ۴ - ۸). با توجه به کم بودن نزولات جوی و خشکسالیهای متوالی در چند سال اخیر و قرار گرفتن شاخص SPI در کلاس شدید (جدول ۳ - ۱۲) که بیانگر خشکی منطقه است مدل MEDALUS تصویر بهتری از منطقه را نسبت به مدل IMDPA ارائه میدهد.
گرچه تصور میرفت مدل IMDPA با توجه به بومی بودن آن با شرایط منطقه همخوانی بهتری داشته باشد ولی با بررسی تک تک معیارها در دو مدل مذکور به این نتیجه رسیدیم که مدل MEDALUS از تطابق بیشتری با منطقه برخوردار است.
در نقشه نهایی مدل MEDALUS با توجه به دلایل ذکر شده بیشترین شدت تخریب در اراضی کشاورزی واقع در منطقه میباشد و از طرف دیگر مطابق با نقشه کاربری اراضی (ضمیمه ۴۹) با توجه به افزایش جمعیت و گسترش محدوده شهر مهران که بیانگر تغییر کاربری اراضی به کاربری مسکونی میباشد شدت تخریب در محدوده مناطق شهری بالاست که در مدل MEDALUS این امر مشهود میباشد در حالی که در مدل IMDPA به این مناطق و بخشی از اراضی کشاورزی کلاس کم اختصاص داده شده است. با توجه به کارهای آبخیزداری صورت گرفته در نواحی شرقی دشت شرایط مساعدتری را جهت استقرار پوشش گیاهی و کارهای مدیریتی و بهبود وضعت مرتع ایجاد می کند پس از نظر بیابابانزایی باید این نواحی کلاس پایینتری را به خود اختصاص دهد در حالی که در مدل IMDPA به این نواحی کلاس شدید و بسیار شدید اختصاص داده شده که این بیانگر کارایی بهتر مدل MEDALUS در مقایسه با مدل IMDPA است.
باتوجه به اهمیت بالایی که عامل پوشش گیاهی در جهت تعیین وضعیت بیابان زایی یک منطقه دارد ، به صورتی که با مشاهده وضعیت پوشش گیاهی میتوان به صورت تقریبی وضعیت منطقه را از نظر بیابان زایی تخمین زد به مقایسه درصد پوشش گیاهی با شاخص NDVI (شکل۴ - ۹) که بیانگر واقعیت زمینی منطقه از نظر پوشش گیاهی است اقدام شده است. بعد از تعیین همبستگی بین دو شاخص مذکور، این نتیجه حاصل شد که دو شاخص با هم دارای همبستگی مثبت هستند (شکل ۴ – ۱۰). قابل ذکر است که این شاخص برخلاف مدل IMDPA در مدل MEDALUS در وضعیت پوشش گیاهی جهت ارزیابی بیابانزایی تأثیر داده می شود که خود دلیلی محکم بر ارجحیت مدل MEDALUS در مقایسه با مدل IMDPA است. علاوه بر این واقعیت زمینی منطقه مورد مطالعه از نظر پوشش با نقشه نهایی مدل مدالوس دارای تطابق و همخوانی بیشتری است و نقشه شاخص NDVI نیز تأییدی بر این امر است. لذا مدل MEDALUS در مقایسه با مدل IMDPA در رابطه با منطقه مناسب تر است.
از عوامل مهم و تاثیرگذار در پدیده بیابانزایی عنصر آب است که با کنترل و مدیریت بهینه آن میتوان علاوه بر حفظ ظرفیت های اکولوژیکی تولیدی مناطق، گام بلندی در راستای مدیریت پدیده بیابان زایی برداشت. با مقایسه نقشه معیار آب زیرزمینی (شکل ۴- ۲) با نقشه نهایی مدل مدالوس (شکل ۴ - ۱۱) این نتیجه حاصل شد که نواحی از منطقه که طبق معیار آب بیشترین شدت را به خود اختصاص می دهند در نقشه نهایی مدل مدالوس نیز بدترین وضعیت را از نظر بیابان زایی دارند که از دلایل این امر می توان به تأثیر شبکه آبیاری کنجانچم که موجب کاهش کیفیت آب زیرزمینی منطقه و نیز تمرکز اراضی کشاورزی که به واسطه استفاده از سموم شیمیایی موجب کاهش کیفیت و از طرفی افزایش برداشت از منابع آب را موجب شده و به دنبال آن افت شدید منابع آبی را به همراه خواهد داشت که این امر در نقشه نهایی مدل مدالوس قابل مشاهده است و تصدیقی در برتری مدل مدالوس در دشت مهران در مقایسه با مدل دیگر است.
بنا به آنچه در بالا به آن اشاره گردید در منطقه مورد مطالعه جهت ارزیابی وضعیت بیابانزایی مدل MEDALUS در مقایسه با مدل IMDPA نتایج بهتری را از خود نشان داد و با واقعیت منطقه مورد مطالعه سازگاری بیشتری دارد. از جمله دلایل این امر میتوان به تأثیر شاخص NDVI با توجه به همخوانی بالایی که به واقعیت پوشش منطقه داشته و اینکه در مجموع شاخص های مؤثر در تعیین وضعیت بیابانزایی در مدل MEDALUS در مقایسه با مدل IMDPA بیشتر بوده است که خود موجب افزایش دقت در این مدل میگردد. لذا توصیه می شود از مدل با توجه به تناسب بالایی که با شرایط منطقه داشته در مطالعات بعدی بیابانزایی در دشت مهران استفاده گردد و جهت بالا بردن دقت در مطالعات آینده از دیگر معیارها : از قبیل فرسایش، عامل مدیریت و … استفاده شود.
پیشنهادات
در ارزیابی و ارائه نقشه بیابانزایی، از روشهای پیشنهادی در این تحقیق به جهت سادگی آنها در وزن دادن به لایه ها و دقت بیشتر کارشناسان در انجام محاسبات آنها، در سایر بررسیها و تحقیقات در مناطق مشابه دیگر کشور مرتبط استفاده گردد.
۴- مولا خود میتواند از طریق کفاره برخی از اعمال مثل ترک روزهی عمدی و یا به نذر و قسم عمل نکردن عبد را آزاد کند (نجفی، ۱۴۰۴ق، ج۳۴، ص۷۸).
حقوق بشر معاصر و بردگی
آزادی در ذات خود موهبت الهی و حق طبیعی انسانهاست که نقش مؤثری در زندگی انسانها دارد. آزادی چیزی است که هر انسانی در هنگام خلقت آن را با خود دارد و پس از حق حیات، آزادی حق هر انسان است و بر اساس این حق، شخص، در انتخاب عقیده، گفتار و عمل و تعیین سرنوشت، تا زمانی که تجاوز به حقوق و آزادی دیگران نشود، مختار و آزاد است.
در مادهی ۱ اعلامیهی جهانی حقوق بشر، سه اصل کلی که زیربنای حقوق بشر میباشد، مطرح شده که عبارتند از آزادی، برابری و برادری و در آن ماده آمده است:
تمام افراد بشر آزاد زاده میشوند. از لحاظ کرامت و حقوق برابراند. همگی دارای عقل و وجدان هستند و باید با یکدیگر با روحیهی برادرانه رفتار کنند.
در مادهی اول حقوق بشر فرانسه آمده است: افراد بشر آزاد زاده میشوند و آزاد میزایند و حقوق برابر دارند و امتیازات اجتماعی تنها براساس منافع عمومی است.
مادهی دوم اعلامیهی جهانی حقوق بشر، بر اصل عدم تبعیض تأکید دارد، یعنی هرکس میتواند از حقوق و آزادیهای مندرج در اعلامیه، بدون تفاوت از لحاظ نژاد، جنس، زبان، مذهب- چنانچه منشور ملل متحد آرزو میکند- برخوردار گردد. همچنین بدون تفاوت از لحاظ رنگ، عقیدهی سیاسی، یا هر عقیدهی دیگر، ملیت، وضع اجتماعی، ثروت، تولد و هرموقعیت، دیگر و نیز وضع سیاسی، حقوقی یا بینالمللی کشور یا سرزمینی که شخص به آن تعلق دارد.
و مادههای ۳-۱۱ این اعلامیه نیز حقوق و آزادیهای شخصی را که در قوانین اساسی بیشتر کشورها مندرج است، مانند حق حیات (مادهی ۳) که نهتنها شامل حمایت از فرد، در برابر هرگونه تجاوز به زندگی و تمامیت جسمی او است، بلکه حمایت از انسان در برابر بینوایی و خطراتی که جسم و جان او را تهدید میکند را نیز شامل میشود.
حق آزادی نهتنها آزادی جسمی و ایمنی در برابر بازداشتها و تبعیدهای غیر قانونی و منع بردگی و خرید و فروش انسانها را در بر میگیرد، بلکه از آزادی حقوقی یعنی شناخت و شخصیت حقوقی انسان و تضمین حق دفاع در برابر دادگاهها، حق مراجعه به دادگاهها در مقابل خودسریها و سوء استفادهها و قانون شکنیها و عطف به ماسبقشدن قوانین کیفری و مادههای ۱۸-۲۱ آن اعلامیه، و آزادیهای عمومی و حقوق سیاسی سخن میگوید.
۱-۱-۲- پرسش اصلی تحقیق
بردگی در اسلام و حقوق بشر معاصر دارای چه احکامی است؟
چه تفاوت و شباهتهایی در فقه امامیه و حقوق بشر معاصر در خصوص بردگی وجود دارد؟
۱-۱-۳- فرضیههای تحقیق
بردگی در اسلام حرام و در حقوق بشر معاصر ممنوع میباشد.
در اسلام و حقوق بشر معاصر بردگی ممنوع است. در اسلام بردگی به لحاظ کرامت انسانی و در حقوق بشر معاصر بردگی بر مبنای آزادی انسان میباشد.
۱-۱-۴- اهداف تحقیق
بررسی دیدگاه فقهای امامیه در خصوص بردگی.
بررسی دیدگاه حقوق بشر معاصر در خصوص بردگی.
بررسی نکات اشتراک و افتراق فقه امامیه و حقوق بشر معاصر در خصوص بردگی.
۱-۱-۵- سوابق تحقیق
در عربستان پیش از اسلام، بردگان در تملک کامل صاحبانشان قرار داشتند. با ظهور اسلام، محمد(ص) پیروانش را به خریدن و آزاد ساختن بردگان تشویق کرد. در مدت کوتاهی از بعثت محمد(ص)، بردگانی چون عمار یاسر، بلال حبشی، هلال حبشی، ابوفهیره و کنیزانی چون لبینه، زنیره، نهدیه و امعبیس آزاد گشتند.
اسلام تمام افراد را با هم برابر دانست و تنها ملاک برتری را تقوا دانست (قرآن ۴۹:۱۳).
-
- قرآن نیز بندگی غیرخدا را ممنوع ساخت (قرآن ۱۷:۲۳) و تمام انسانها را با یکدیگر برادر دانست (قرآن ۴۹:۱۰).
اسلام، بردهداری را ممنوع نکرده، اما اقدام چشمگیری که اسلام در احیای حق بردگان انجام داد، ملاطفت با ایشان بود چنانچه رفتار با ملاطفت همراه با انسانیت را به صاحبان بردگان توصیه کرد، در جامعهی اسلامی برده به مثابه عضو خانواده تلقی شدهاست، پیامبر اسلام بردهای به نام زید بن حارث را به فرزند خواندگی خود برگزید، امامان مذهب شیعه نیز رفتار همراه با مهربانی با غلامان و کنیزان پیشه کردهاند و همواره سر یک سفره با ایشان غذا میخوردند، ولی اربابان بردگان در به خدمت گرفتن و نیز کام جویی جنسی از بردگان آزاد بودهاند (سیرت رسولالله، ص ۲۲۶).
پیغمبر اسلام، کسی را که بندهی خودش را بزند از بدترین مردم خوانده بود و وقتی نیز توصیه کرد که بندگان را عبد نخوانید بلکه مرد جوان(فتی) بخوانید. پیغمبر اسلام با این سخن که بدترین مردم آناست که مردم را میفروشد، مخالفت اسلام را با تجارت برده علنی کرد (همان، ص۲۲۷).
در مورد تبیین جایگاه بردگی در اسلام، قبل از هر چیز توجه به این نکته مهم ضروری است که اسلام بردگی را ابداع نکرده است؛ بلکه در عصری که مسئلهی بردگی با تار و پود جوامع بشر آمیخته بود، به عنوان امری که وجود دارد، آن را پذیرفته و با بیان دستورهایی چند، در جهت رهایی بردگان قدم برداشته است. ما معتقدیم که اسلام در برنامه ای هدفمند و حساب شده مسیری را در پیش گرفت که امر ناپسند بردهداری در زمانی کوتاه از فرهنگ اجتماعی جامعه اسلامی رخت بربندد و به فراموشی سپرده شود که البته در این امر، اسلام و برنامهریزیاش بسیار موفق بوده است. این که چرا اسلام به یکباره و به صورت انقلابی در جهت رهایی بردگان گام بر نداشت، بلکه در جهت رهایی تدریجی آنان کوشید، سؤال مهمی است؛ اما پاسخ آن این است که رهایی دفعی، مشکلاتی را به دنبال داشت که اگر نظام غلطی در بافت جامعهای وارد شود، ریشه کن نمودن آن به زمان و برنامهی حساب شدهای نیاز دارد. در غیر این صورت، نمیتوان آن را ریشه کن نمود؛ درست مانند انسانی که به بیماری خطرناکی مثل اعتیاد مبتلا شده و بیماریاش کاملاً پیشرفت نموده است. آزادی دفعی بردگان، ممکن بود مفاسدی را در پی داشته باشد (ابوزیدآبادی، ۱۳۸۵، ص۷۸).
اگر اسلام یک باره و به طور کلی بردگی را لغو میکرد، نظام اقتصادی و اجتماعی مردم به ناگاه از هم میپاشید. در این صورت، بردگان که فاقد کار و زندگی و خانه و مسکن بودند، ممکن بود از جهت معیشتی و اقتصادی جامعه را به بحران سوق دهند. این مسئله، هم به ضرر بردگان بود و هم به ضرر دیگران (همان، ص۷۹).
اگر بردگان به یک باره آزاد میشدند، با توجه به ظلم و ستمی که در طول سالیانی دراز متحمل شده بودند، به انتقام جویی روی میآوردند و سرانجام امنیت عمومی، وضع سیاسی جامعه و شرف انسانی متحمل خسارات فراوانی میشد (همان، ۸۱).
اسلام در مسیر حرکت تکاملی خویش، خواه ناخواه با جنگ هایی رو به رو میشد و اسیر میگرفت. حال اگر اسیران را یک باره آزاد میکرد، ممکن بود بار دیگر توطئه نمایند و با مسلمانان دیگر بار بجنگند. اسلام راه بهتری را انتخاب نمود؛ اوّل اسیران جنگی را به صورت غلامان و کنیزان وارد خانه مسلمانان نمود و به مسلمانان سفارش نمود که با آنان خوش رفتاری نمایند، تا از نزدیک خوبیهای مسلمانان را بنگرند و به تدریج با فرهنگ و اخلاق اسلامی آشنا شوند و از دشمنی با اسلام دست بردارند و کم کم آزاد شوند. در این صورت، نه تنها با اسلام و مسلمانان دشمنی نمیورزند، بلکه به یاوران و سربازان اسلام تبدیل میشوند. اسلام برای از بین بردن پدیدهی بردگی، برنامه هایی را ارائه دادهاست. اینک به بیان برخی از این برنامهها میپردازیم: الف) لغو همه راههای بردگی، جز یک راه: در عصر بعثت رسول، برای بردگی راههای متعددی وجود داشت؛ یعنی از راههای مختلف، انسان آزاد تبدیل به برده میشد؛ مانند: اسارت در جنگ؛ حکم و خواست حاکمان وقت برای برده گرفتن افراد آزاد؛ طفلی که از ام ولد (مادری که کنیز است) به دنیا میآمد، هرچند پدرش آزاد بود؛ کسی که از رفتن به جنگ امتناع میکرد یا از جنگ فرار میکرد، تبدیل به برده میشد؛ کسانی که از کشور فرار میکردند و به کشور و قلمرو حکومت حاکم دیگر پناهنده میشدند، حاکمان آن سرزمین آن ها را برده قرار میدادند؛ کسی که مرتکب جرایمی مانند قتل و دزدی میشد، یا به واسطهی فقر گاهی انسان آزاد خود یا فرزندش را در معرض فروش قرار میداد یا همسرش را به عنوان کنیز به فروش میرسانید یا از طریق آدم ربایی و دزدیدن فرد آزاد او را برده قرار میداد یا اگر کسی در قمار میباخت و خود را گرو قمار میداد، بعد از باخت در قمار، برده دیگری میشد. اسلام تمام این راهها را ملغی نمود و فقط بردگی را از طریق اسارت در جنگ را قبول نمود. (مکارم شیرازى، ۱۳۷۴، ج ۲۱، ص ۴۱۷) بنابراین، افراد در حقیقت اسیر جنگی هستند؛ اما شیوهی نگهداری متفاوت و خیلی بهتر از روش معمول یعنی زندان، و استفاده از لفظ غلام و کنیز، نباید این ذهنیت را ایجاد کند که همان نظام بردهداری است. لطفاً به این نکته توجه شود. ب) زشت شمردن انسان فروشی: حال که یک سرچشمه بردگی آن هم به ناچار مورد پذیرش قرار گرفت، ممکن است از همین راه مردم سوء استفاده کنند و سایهی شوم بردگی را بر جامعه اسلامی چیره گردانند. برای این که چنین اتفاقی نیفتد، اسلام خرید و فروش بردگی را بدترین و منفورترین معاملات اعلام کرد. پیامبر(ص) فرمود: «شرّ النّاس مَن باع النّاس؛ (کلینی، بی تا، ج۵، ص ۱۱۴) بدترین مردم، کسی است که انسانها را بفروشد». ج) رفتار انسانی با بردگان: اسلام در مورد رفتار انسانی با بردگان بسیار سفارش نموده است. پیامبر(ص) فرمود: «کسی که برادرش زیردست او است، باید از آنچه میخورد، به او بخوراند. از آنچه میپوشد، به او بپوشاند. زیادتر از توانایی به او تکلیف نکند». (علامهی مجلسی، بیتا، ج ۷۱، ص ۱۴۱) امام علی (ع) به غلامش، قنبر گفت: «از خدا شرم دارم که لباسی بهتر از تو بپوشم». (همان، ص ۱۴۴) همچنین اسلام برای بردگان شخصیت انسانی بیان کرد؛ تا آن جا که از نظر شخصیت انسانی، هیچ تفاوتی میان بردگان و افراد آزاد نمیگذارد و معیار ارزش را تقوا قرار میدهد. (حجرات/ ۱۳) همچنین اسلام راه های فراوانی را برای آزادی بردگان در نظر گرفته است که با توجه به این راهها، خواه ناخواه بردگی از جامعهی بشری زدوده میشود. این راهها به دو دسته تقسیم میشود: اول: راه استحبابی و سفارش های اخلاقی: دربارهی پسندیده بودن آزاد نمودن بردگان، در سخنان رسول اکرم و امامان معصوم(ع) بسیار سفارش و تأکید شده است. پیامبر فرمود: «هر که بردهی مسلمانی را آزاد کند، خداوند او را از آتش جهنم آزاد میسازد». (کلینی، بیتا، ج ۴، ص ۱۳۴) دوم: راه وجوبی و دستورهای قانونی: اسلام افزون بر سفارش های اخلاقی و ارزش نهادن به آزاد نمودن بردگان، در موارد متعددی با دستورهای الزامی، مسلمانان را به آن وادار نموده است. اینک نگاهی اجمالی به راه های قانونی برای آزادی بردگان: آزادی بردگان از راه معاهده و مکاتبه (مکاتبه مشروط یا مطلق)، عتق تدبیر، تبعیت اشرف ابوین، عتق برای تملک انثی بر احد العمودین، عتق برای تملک ذکر بر احد العمودین یا محارمی از زنان، عتق سرایت، عتق استیلاد (ام ولد)، عتق مرضی همانند: کوری، جذام، لنگ و زمین گیر، مسلمان شدن عبد قبل از این که مولایش در محیط کفر مسلمان شود؛ اگر مولا وارث نداشته باشد، برده با مال او آزاد میشود؛ آزادی به واسطه عهد و نذر و قسم؛ آزادی به واسطه کفاره در موارد مختلف مانند کفاره روزه و قتل خطایی. (محقق حلّى، ۱۴۰۸ق، ج۳، ص۸۶) اما در این میان، مهمترین راهکار همان تلاش فرهنگی و تغییر رویکرد رفتار و نگرش مردم نسبت به بردگان بود که این امر بدون وجود الگوهای عملی، امکان پذیر نبود. به همین جهت، پیامبر و ائمه - علیهم السلام - خود برده و کنیزانی را میخریدند. به واسطهی رفتار انسانی خود و کرامتی که در حق آنان روا میداشتند، به صورت عملی شیوهی نگرش و برخورد جامعه با بردگان را تصحیح کرده، تغییر میدادند. دستورات اسلام در خصوص بردگان را خود به بهترین شکل محقق مینمودند و زمینهی تشویق دیگران به این امر میشدند. به عنوان مثال، کنیز در جامعه آن روز از ارزش و حرمتی برخوردار نبود؛ اما پیامبر که دارای کنیزانی به نام های جویریه و صفیه بودند، هر دو را آزاد کرده و سپس با آن دو ازدواج نمودند. (شیخ مفید، ۱۳۶۴، ص۳۰۵) این رفتار، تأثیر شگرفی در نوع رفتار و برخورد مردم با کنیزان داشت؛ چون مردم میدیدند زنی که تا دیروز همچون حیوانات خرید و فروش میشد، به ناگاه همسر پیامبر و ام المؤمنین گشته، از بالاترین مقام و منزلت اجتماعی برخوردار شده است. اصولا رفتار و سیرهی اهل بیت دربارهی بردگان، از درخشان ترین فضایل اسلام در برخورد با زیر دستان میباشد. همین رفتار شایسته، سبب شده بود غلامان و کنیزانِ ائمه، از آزادی خود خوشحال نشوند و تقاضا کنند برای همیشه غلام آن بزرگواران باقی بمانند. بیش تر بردگان در خانهی اهل بیت با معارف دینی و احکام الهی آشنا میشدند و از محضر آنان استفاده های علمی و عملی بسیاری مینمودند. در نتیجه، این افراد پس از آزادی، انسان هایی نمونه، مؤمن و حقیقت جو بودند و در مسیر ترویج حقیقت و اسلام ناب میکوشیدند. به علاوه، بهترین راه برای ریشه کن ساختن بردهداری، آزاد ساختن آنان بود. اسلام آزاد ساختن بردگان را بسیار ستود. آن را کفارهی بعضی گناهان قرار داد. رسول خدا و اهل بیت، به این سنت حسنه بسیار مقید بودند. مجلسی در بحار الانوار از سید بن طاووس و او از امام صادق - علیه السلام - روایت میکند که امام زین العابدین - علیه السلام - در آخرین شب ماه رمضان، غلامان و کنیزان خود را گِرد میآورد و میفرمود: من از بدی های شما در گذشتم. آیا شما از رفتار بدی که با شما کردم، در میگذرید؟ میگفتند: آقای ما! تو به ما بدی نکردهای و ما از تو گذشتیم! حضرت میفرمود: بگویید: خدایا! علی بن حسین از ما گذشت. تو نیز از او درگذر و چنان که ما را آزاد کرد، از آتش دوزخ آزادش کن! میگفتند: آمین! آن گاه حضرت میفرمود: بروید! از شما گذشتم و به امید بخشش و آزادی، شما را در راه خدا آزاد کردم! چون عید میشد، به آن ها پاداش گران میبخشید. حضرت در پایان هر رمضان، دست کم بیست تن برده و کنیز را که خریده بود، در راه خدا آزاد میکرد؛ چنان که غلامی را بیش از یک سال نزد خود نگاه نمیداشت و گاه در نیمهی سال او را آزاد میساخت. (مجلسی، بیتا، ج ۴۶، ص۱۰۳) داشتن غلام و کنیز برای رسول خدا و ائمه را نمی توان در تضاد با ناپسندی بردهداری در اسلام دانست؛ زیرا این نوع بردهداری به رابطهی پدر و فرزندی بیش تر شباهت دارد تا به رابطهی مولا و برده! در نتیجه، غلام و کنیز داشتن این بزرگواران، بالاترین تبلیغ در مسیر آزادی بردگان یا لااقل آموزش رفتار صحیح و درست با ایشان و فرهنگ سازی درست در این زمینه بود. با جمع بندی همه این موارد، روشن میشود که اسلام منطقی ترین و عادلانه ترین شیوه و روش را در خصوص مقوله بردگان اعمال نمود تا در نهایت، این سنت زشت به طورکلی از جامعه محو شود و چنین نیز شد و تاریخ به روشنی گواهی میدهد که بعد از چند قرن، در هیچ یک از ممالک اسلامیدیگر بردهداری وجود نداشت؛ در حالی که در بیش تر جوامع به اصطلاح متمدن غربی، تا حدود ۱۵۰ سال قبل، بردهداری به طور کاملاً رسمی و قانونی رواج داشت.
در زمینهی بردگی در فقه امامیه، فقها بخشی از کتب فقهی خود را به این موضوع اختصاص دادهاند. آقای رسول جعفریان (۱۳۷۳) در کتاب سیرهی رسول الله بخشی از این کتاب را به بردگی اسیران جنگی اختصاص دادهاست.
عبدالرضا ابوزیدآبادی (۱۳۸۵) در مقالهای با عنوان بردگان از جاهلیت تا اسلام، به بررسی وضعیت بردگان در اسلام پرداخته است. این مقاله نظرات فقها را به طور اجمالی بیان کرده است اما نظرات فقهای متقدم و متأخر را مورد بحث و بررسی قرار نداده است.
محمد علی گرامی (۱۳۵۱) در مقالهی خود با عنوان نگاهی به بردگی، بردگی را از منظر تاریخی، مورد بررسی قرار دادهاست.
پایاننامهی حاضر قصد دارد بردگی را از منظر حقوقی و فقهی و با مقایسه نظرات فقهای امامیه با نگاهی به حقوق بشر معاصر مورد بررسی قرار دهد.
۱-۱-۶- جنبهی نوآوری تحقیق
گرچه در زمینهی بردگی هم در کتب فقهی و هم در کتب حقوقی بحث های کوتاه و گاه مفصل آمده است ولی تا کنون کتاب و یا پایان نامه ای تحت عنوان بررسی تطبیقی بردگی در فقه امامیه و حقوق بشر معاصر به رشته تحریر درنیامده است بنابراین تحقیق مورد نظر جدید میباشد.
۱-۱-۷- روش تحقیق
روش استدلالی و تحلیل منطقی و عقلانی که از ویژگی تحقیقات نظری میباشد در این تحقیق به کار گرفته شده است، همچنین با بهره گرفتن از منابع و مطالعات کتابخانهای از جمله کتب، مقالات، پایاننامهها، کتابخانهی الکترونیک و. .. مطالب جمع آوری و مورد استفاده واقع گردید.
۱-۱-۸- محدودیتها و مشکلات
جهت تهیه منابع فقهی مورد نظر با سختیهایی مواجه شدم. همچنین ترجمه سلیس متون عربی به فارسی از جمله مشکلاتی بود که با آن مواجه شدم.
۱-۲- تعاریف
برده: برده یا بنده کسی است که وجودش متعلق به دیگری باشد و مالک حق استفاده و تمتع از کار او داشته و قابل انتقال و خرید و فروش باشد و جزء دارایی و ماترک محسوب بشود (سنجابی، ۱۳۴۲، ص ۳۲۳). در شریعت اسلام بردگی خاص به کفاری است که با مسلمانان جنگ کرده و اسیر شوند، خواه اصلاً حربی باشند یا در ذمه دولت اسلام بوده، یاغی شوند و به شرایط ذمه عمل نکند و امام معصوم حق دارد اسیران را بفروشد و ببخشد یا عفو کند و بنده گرفتن غیر اهل حرب جایز نیست. اسرای جنگی را در زندان و بیکار نگهداشتن و قوت لایموت از بیتالمال دادن و سلب اختیار کردن، در شریعت اسلام جایز نمی باشد (علامه حلی، شرایع الاسلام، کتاب عتق، ص ۵۹۷).
عتق: در لغت به معنای خلوص یعنی خلاص شدن و خالص شدن و خالص بودن و از آلودگی برکفر ماندن است و در اصطلاح شرعی، خلاصی برده و مملوک یا پارهای از اوست از رقیت و بندگی (شهید ثانی، شرح لمعه، ج۲، ص ۳۳۸).
ولاء: در لغت به معنای ضرب و نزدیکی است و مراد از آن در کتاب ارث، نزدیکی یکی از دو شخص است با دیگری به وجهی که موجب میراث بردن شود، بیآنکه میان آنان قرابت نسبی و یا زناشویی وجود داشته باشد ( علامه حلی، شرایع الاسلام، کتاب عتق، ص ۵۹۷).
ولاء عتق: در کتاب ارث بدین معنی است که هر گاه کسی بنده خود را آزاد کند از او میراث میبرد و به سه شرط: اول اینکه او را به رضا و رغبت آزاد کرده است، دوم اینکه کاری نکرده باشد که بنده به سبب آن آزاد شود. سوم اینکه از جنایاتی که از آن بنده صادر می شود، در وقت آزاد کردن او خود را مبری نکرده باشد.
بردگی در حقوق: به نحوی که در قرارداد بردگی مورخ ۱۹۲۶ تعریف شده به معنای وضع کسی است که اختیارات ناشی از حق مالکیت، کلاً یا بعضاً نسبت به او اعمال میشود برده کسی است که در چنین حال یا وضعی باشد. (ماده هفتم قرارداد تکمیلی منع بردگی و برده فروشی، مصوب ۳/۱۲/۳۷ مجموعه قوانین دوره نوزدهم قانونگذاری، ج سوم، ص ۱۵۲).
فصل دوم
*
*
*
*
*
*
*
*
*
*
*
*
*
*
*
*
*
*
*
*
۳۰
*
*
*
*
اما در ادامه پژوهشگر به دنبال ارائه مدل مرجعی جامع بود که از مشترکات و ملزومات ۲۲ مدل برنامه ریزی راهبردی مورد مطالعه حاصل گردیده است.
با بهره گرفتن از ضرب ماتریسی می توان به مراحلی که بیشترین فراوانی را در بین مدل های مورد بررسی دارا هستند به عنوان گام هایی برای شکلدهی به یک مدل مرجع جهت ملاک قرار دادن آن در مقاطع بعدی دست یافت.
یکی از روش هایی که برای مطالعه اهمیت عوامل بر اساس شاخص های مختلف استفاده می شود، روش ادکینز[۳۷] می باشد. در این روش برای آنکه مشخص گردد یک گزینه از چه مقدار اهمیت برخوردار و یا اینکه یک شاخص تا چه میزان پرکاربرد است از ضرب ماتریسی استفاده می شود.
“این روش اولین بار توسط ادکینز در مطالعه ای در شهر لندن به کار برده شد. هنگامی که شهرداری لندن از وی خواست تا طرحی برای اصلاح راه های درون شهری ارائه دهد تا آسیب به بافت تاریخی شهر به کمترین حد ممکن برسد. او برای حل این مسئله از مفهوم ضرب ماتریس ها بهره برد. بدین صورت که در یک ماتریس نشان داد که هر منطقه تاریخی از کدام بخش شهر قابل رویت و دسترسی می باشد. او پس از تشکیل ماتریس، آن را در ماتریس ترانهاده اش ضرب کرد. برای روشن تر شدن مفهوم باید به دو اصل در ضرب ماتریس ها اشاره داشت. نکته اول، ضرب A*AT جواب متفاوتی دارد تا AT*A و نکته دوم آنکه مهمترین جواب ها در ضرب ماتریس ها، در قطر ماتریس حاصل دیده می شود. حال با دانستن این دو نکته روشن می گردد، هنگامی که ضرب های فوق را انجام دهیم دو ماتریس تشکیل می شود. یک ماتریس نشان می دهد، یک بنای تاریخی از چند بخش شهر قابل رویت است که این امر نشان دهنده اهمیت بنای تاریخی می باشد و دوم اینکه از یک بخش چند بنای تاریخی دیده می شود که این نشان دهنده اهمیت بخش شهر می باشد. پس می توانیم نتیجه بگیریم کدام بخش ها و بناهای تاریخی بیشترین اثر را در صنعت توریسم دارد.” (رمضانی خورشید دوست, ۱۳۸۷)
حال می توان از این خاصیت ماتریس ها در موارد دیگر نیز استفاده کرد، به طور مثال وقتی پژوهشگر بدنبال یافتن این نکته باشد که یک مرحله از تدوین استراتژی چقدر اهمیت دارد و یا اینکه یک مدل استراتژی حداکثر از چند مرحله شناسایی شده در ادبیات تا کنون استفاده کرده است. می توان از این روش استفاده کرد. حاصل ضرب ماتریسی دو ماتریس خواهد بود. یکی ماتریس ۲۲*۲۲ و دیگری ۳۰*۳۰ که اولی نشان دهنده حداکثر مراحلی که در یک پژوهش دیده شده و دومی نشان دهنده اهمیت مراحل به طور کلی است.
ما در این پژوهش بیشتر به ماتریس ۳۰.۳۰ نظر داریم چرا که اهمیت گام های پر کاربرد در مدل های برنامه ریزی استراتژیک بیشتر از حداکثر مراحل بکاررفته در یک مدل بخصوص است.
جدول ۳؛ ماتریس حاصل ضرب ماتریس جدول ۲ در ترانهاده ؛ تنظیم نگارنده