مجله علمی پژوهشی رهاورد

خانهموضوعاتآرشیوهاآخرین نظرات
تعیین اولویت و رتبه بندی ترجیحات مشتریان در انتخاب بانک‌های خصوصی و نیمه خصوصی در شهر شیراز- قسمت ۳
ارسال شده در 25 فروردین 1400 توسط نجفی زهرا در بدون موضوع

بازاریابی نوین، الگویی مناسب برای دستیابی به اهداف عالی بانک ها محسوب می شود. بانک های موفق به موازات ارتقاء کیفی خود، با ایجاد یک سیستم بازاریابی پویا و مستمر، به دنبال آن هستند که سهم خود را در بازار داخلی افزایش داده و در بازارهای جهانی نیز نفوذ یابند. بنابراین شناخت اصول و مبانی بازاریابی را میتوان تا حد زیادی تضمین کننده موفقیت در ارائه هر چه با کیفیت تر خدمات نوین بانکداری به مشتریان و در نهایت بدست آوردن سود بیشتر دانست.
اگر مشتریان بانک را در یک نمودار در نظر بگیریم، بدین معنی که آنها بانک را طی یک فرایند تصمیم گیری برمی گزینند اما به آن وفادار نیستند، پس نتیجه می گیریم که برای جلب این مشتریان، بانک باید استراتژی های مختلفی را بر روی مشتریان پیاده کرده، و کوشش کند که در طولانی مدت از آنها بهترین سود آوری حاصل شود. در این وضعیت شاید کیفیت مشتریان، یعنی میزان سود رسانی آنها از کمیت مشتریان مهمتر باشد.

 

برای دانلود متن کامل پایان نامه به سایت 40y.ir مراجعه نمایید.

۲-۳- تعریف بازار یابی:

بنا به تعریف، ( کاتلر،۲۰۰۱).[۴۵] بازاریابی در ادبیات امروز دنیا، به مفهوم کلیه تلاش هایی است که یک بنگاه برای طراحی، تولید، توزیع و یا فروش کالا و خدمات به مصرف کننده نهایی و جلب رضایت او متحمل می شود. برای احراز موفقیت در یک فعالیت، فقط کیفیت مطلوب کالا و خدمات و قیمت مناسب آن کافی نیست، بلکه مقولات دیگری مانند شناخت بازار، شناخت خریداران، ویژگی های مورد انتظار مصرف کننده، تطابق خصوصیات کالا با نیازهای بازار، بسته بندی و بسیاری جنبه‌های دیگر مطرح است.

 

۲-۳-۱- مدیریت بازاریابی:

تصویر عمومی از مدیریت بازاریابی، تلاش برای یافتن مشتریان کافی می باشد، وظیفه مدیر بازاریابی تنها شناسایی و ترغیب مشتری برای دریافت خدمات نیست بلکه بررسی کلیه تغییرات و ارائه راهکارهای متنوع نیز بر عهده وی می باشد. بنابراین برای نیل به اهداف می کوشد تا به طریقی سطح، زمان بندی و ماهیت تقاضا را تحت تأثیر قرار دهد. پس به عبارت ساده تر مدیریت بازاریابی در برگیرنده مدیریت تقاضا می باشد. (روستا و داور ونوس،۱۳۸۱).
در واقع می توان مدیریت بازاریابی را این گونه تعریف کرد:
“تجزیه و تحلیل، برنامه ریزی، اجرا و کنترل برنامه‌های تعیین شده برای فراهم ساختن مبادلات مطلوب با بازارهای مورد نظر به منظور دستیابی به هدف‌های سازمان”
تأکید مدیریت بازاریابی، بیشتر بر تعیین محصولات سازمان بر مبنای نیازها و خواسته‌های بازار مورد نظر و نیز استفاده از قیمت گذاری، ارتباط و توزیع موثر جهت آگاهی دادن، ایجاد محرک و ارائه خدمت به بازار است.
در بازاریابی، حداقل سه وظیفه مهم بازارشناسی، بازار سازی و بازارداری وجود دارد.
بازارشناسی یعنی تحقیق بازار
بازار سازی یعنی ایجاد و افزایش سهم بازار
بازار داری یعنی حفظ بازار موجود
برای بازارداری راهی بجز متمایز شدن وجود ندارد و آن به معنای انجام کاری متفاوت از دیگران است. پس برای متمایز شدن باید خدمات مرتبط با عرضه محصول را به صورتی متفاوت ارائه نمود، به عبارت دیگر وجه تمایز کالاها و خدمات از یکدیگر می تواند تفاوت آن ها در مدیریت، نوع و چگونگی ارائه خدمات و تبلیغات باشد.

 

۲-۳-۲-انواع بازاریابی:

بازاریابی دارای دامنه بسیار گسترده‌ای است که تمام امور زندگی بشر را در بر می گیرد. چرا که با توجه به تعریف محصول(هر چیزی که به نحوی نیاز یا خواسته‌ای را براورده سازد) می تواند شخص، سازمان، ایده، مکان، خدمت و هر نوع کسب و کارتجاری یا غیر تجاری را محصول قلمداد نمود که هر کدام از آن ها نیاز به بازاریابی با مفهوم کامل و ابعاد گسترده آن دارد. در این قسمت به هر کدام از این موارد به طور مختصر اشاره می کنیم:
الف- بازاریابی خود(شخصی):
این نوع بازاریابی یعنی شناساندن و عرضه قابلیت ها و توانایی های خویش به افرادی که خواهان و نیازمند آن هستند. چه بسیار افرادی که دارای استعدادها، تخصص ها و ایده‌های ارزنده‌ای بوده و می توانسته‌اند پاسخگوی نیازهای فردی و اجتماعی متعددی باشند، اما به علت توانایی نداشتن در بازاریابی خود، در حوزه‌های محدودی فعال بوده یا منزوی و مأیوس گشته‌اند.(روستا ،۱۳۸۱).
تصویر درباره جامعه شناسی و علوم اجتماعی
ب)- بازاریابی مکان:
بازاریابی مکان یعنی تمام فعالیت های مربوط به آگاه ساختن، جلب نظر مردم و جذب آنها و تغییر طرز تلقی آن ها از مکان‌ها و امکانات موسسات، شهر، منطقه یا کشور می باشد.بازاریابی مکان به تحقیق، برنامه ریزی، آموزش، تسهیلات و امکانات گوناگون نیاز دارد. این نوع بازاریابی برای جامعه بسیار سازنده و مفید است.(داور ونوس، ۱۳۸۰).
پ)- بازاریابی ایده:
“ایده” محصولی است که نیازهای گوناگون نیازمندان را مرتفع می سازد. بازاریابی ایده، ارائه و عرضه‌ اندیشه، نظر یا ایده برای ایجاد تفاهم، تغییر رفتارها و باورهای مردم و سازمان ها میباشد.(سالاری۱۳۸۳).
ت)- بازاریابی سازمان:
سازمان نیز اغلب برای فروش محصولات خود، اقدام به بازاریابی می کنند. بازاریابی سازمان، شامل فعالیت هایی است که برای ایجاد، حفظ و یا تغییر طرز فکر یا رفتار مخاطبین نسبت به یک سازمان انجام می گیرد.(سالاری ۱۳۸۳).
ث)- بازاریابی خدماتی:
میزان استفاده از خدمات و اشتغال به امور خدماتی در همه جوامع، رو به افزایش است. هر چه امور تجارت و فعالیت ها پیچیده، تخصصی و رقابتی تر باشند، امور خدماتی نیز رشد بیشتری می یابد. برای این که مفهوم بازاریابی خدمات بهتر درک گردد، ذیلأ به تعریف خدمات و ویژگی های آن می پردازیم:

 

۲-۳-۳-خدمات:

عبارت است از انجام دادن اموری که مجموعه‌ای از مزایا را به مشتریان عرضه می دارد. در نظام بانکداری، خدمات ممکن است به وسیله دستگاه خود پرداز[۴۶]، فرد(مشاور) یا ترکیبی از این دو(صندوقدار) عرضه شود. خدمات اعم از عمومی یا خصوصی، انتفاعی و یا غیر انتفاعی چهار ویژگی مهم دارند که آن ها را از کالاها متمایز می سازد. این ویژگی ها عبارتند از:
ناملموس بودن، تفکیک ناپذیری، تغییر پذیری و فنا پذیرید،
الف)نا ملموس بودن:
خدمات اصولأ نا محسوسند، یعنی نم یتوان قبل از خرید، آن ها را دید، چشید یا لمس کرد، شنید یا بویید. از همین روست که خریداران خدمات برای کاهش میزان مخاطره به دنبال شواهدی خواهند بود که دال بر کیفیت خدمات باشد. قضاوت و نتیجه گیری خریداران در خصوص کیفیت یک خدمت، ناشی از مشاهدات ایشان درباره مکان، اشخاص، تجهیزات، ابزارهای ارتباطی و قیمت است. بنابراین وظیفه ارائه کننده خدمت این است که حتی المقدور، به طریقی خدمت را بنمایاند.
بانکی را در نظر بگیرید که میخواهد این ذهنیت را در مشتری ایجاد کند که دارای خدما تی سریع و عالی است. این بانک باید این جایگاه را در تمامی سطوح تماس با مشتری برای او محسوس گرداند. ظاهرأ بانک باید این احساس را ایجاد کند که خدمات بانکی آن، سریع و خوب است. بیرون و درون بانک باید آراسته باشد. برای برخورد با مشتریان باید بر اساس ترکیب دقیقی برنامه ریزی شده باشد، صف‌های انتظار نباید طولانی بنظر برسد. کارکنان باید دایمأ مشغول کار بوده و لباس آنها پاکیزه و مرتب باشد. ابزار و وسایل مورد استفاده، نظیر رایانه، ماشین های فتوکپی، میز و صندلی نیز باید از سطح مطلوبی از کیفیت برخوردار باشد. آگهی‌های تبلیغاتی و سایر وسایل ارتباطی می بایست تمامأ کارایی و جایگاه بانک را به نحو احسن نشان دهند.(سالاری ۱۳۸۳).
ب)تفکیک ناپذیری:[۴۷]
کالاهای محسوس و لمس شدنی پس از تولید انبار می شوند، سپس فروخته می شوند و ممکن است مدتی طول بکشد که به مصرف برسد. در مورد خدمات وضع به گونه دیگری است، خدمات ابتدا فروخته می شود، سپس تولید شده و همزمان به مصرف می رسد. بنابراین خدمت صرف نظر از این که، ارائه کننده آن اشخاص یا ماشین باشند از ارائه کننده خود جدا نشدنی است. اگر شخص، ارائه کننده خدمت باشد، او بخشی از خدمت است. برای مثال: اگر مشتریان از طرز برخورد کارکنان بانک، ناراضی باشند خدمات بانکی هر چند با کیفیت بالا عرضه گردد مشتریان باز هم از بانک ناراضی خواهند بود. معمولأ در تولید خدمات اساسأ تفکیک ناپذیری، انعطاف پذیری ارائه کنندگان خدمات را محدود می سازد زیرا مقدار خدمتی که می تواند ارئه کند تا حد زیادی وابسته به مقدار زمانی است که در اختیار دارند. برای مثال در گذشته، بانک ها عمدتأ در مکان مشخصی قرار داشته و مشتریان می بایست به این محل ها مراجعه می نمودند. لیکن امروزه به دلیل افزایش رقابت، بانک ها به منظور ایجاد راحتی برای مشتریان به گستردگی شعب، استفاده از دستگاه‌های خود پرداز و امکانات اینترنتی و…برای ارائه خدمات خود پرداخته‌اند.
پ)نامشابه بودن و نا پیوستگی:[۴۸]
داشتن کیفیت ثابت در مورد تمام محصولات اهمیت دارد و در خصوص خدمات بانکی از اهمیت بیشتری برخوردار است. کیفیت خدمات بانکی اغلب متفاوت و نا پیوسته است چرا که خدمات بانکی عمدتأ توسط کارکنان ارائه می گردد و چون کارکنان هم دارای قابلیت ها، رفتارها و عملکرد متفاوت باشد کیفیت ارائه خدمات آنها با هم فرق می کند لذا یک مشتری در دفعات مختلف دریافت خدمات بانکی، کیفیت های متنوعی را مشاهده می کند.یعنی در یک زمان، کارکنان خدمات بانکی را با کیفیتی مشخص ارائه داده که ممکن است در زمانی دیگر این کیفیت تغییر نماید. این مسئله در خصوص دو شعبه متفاوت یک بانک نیز صدق می کند.
دو عامل، نامشابه بودن خدمات بانک را شدت می بخشند:

 

۲-۳-۴-روحیه کارکنان:

از آنجا که کارکنان بانک در اثنای روز و تمامی روزهای کاری دارای روحیه ثابتی نیستند، لذا کیفیت خدماتی که ارائه می دهند یکسان نیست. بر این اساس چنانچه بهترین خدمات، توسط کارکنان دارای خلق بد ارائه گردد، کمترین اثر بخشی را خواهد داشت.

 

۲-۳-۵-حجم کاری شعب:

حجم کاری شعب در تمامی روزهای کاری هفته، ماه یا سال یکسان نیست. در برخی مواقع افزایش یافته و مشتریان صف های طولانی تشکیل می دهند. که این عمل بر روحیه کارکنان اثر منفی گذاشته و گاهی منجر به مشاجره آنان با مشتریان می گرددو این امر کیفیت ارائه خدمات بانکی را به صورت منفی تحت تأثیر قرار می دهد.
معمولأ برای فائق آمدن بر مشکلاتی این چنین، به کار بستن مواد ذیل مفید می باشد:
۱-استاندارد کردن ارائه خدمات ۲-انتخاب و آموزش دقیق کارکنان ۳-تشویق و ترغیب کارکنان ۴-بررسی انتقادات و پیشنهادات
ت)فنا پذیری:
خدمات، فنا پذیرند. یعنی خدمات را نمی توان برای فروش یا مصرف بعدی انبار کرد. در خارج از کشور، پزشکان حق ویزیت خود را از بیمارانی که سر وقت حاضر نشده‌اند، وصول می کنند زیرا خدمات درمانی فقط سر وعده آماده ارائه بوده و پس از آن از بین رفته است. زمانی که تقاضا یکنواخت است مشکلی ایجاد نمی گردد، اما موسسات خدماتی وقتی با مشکل مواجه می شوند که تقاضا برای خدمات آنها دچار نوسان گردد.

 

۲-۳-۶-هرم مشتری:[۴۹](منشور بانک ملت )

یکی از معیارهایی که میتوان بدان وسیله بازار را تقسیم کرد اهمیت و درجه ارزش هر یک از مشتریان می باشد. در حقیقت در اینجا مشتریان بر اساس میزان اهمیت هر یک برای بانک به چند بخش تقسیم می شوند و خدمات ویژه‌ای به هر یک از طبقات ارائه می شود. در این بخش به معرفی چهار چوبی برای طبقه بندی مشتریان به نام هرم مشتری می پردازیم.
۴ ردیف برای این هرم در بانک ملت در نطر گرفته شده که این بخشها عبارتند از:
ردیف پلاتینیوم:[۵۰]
این ردیف، مشتریان بسیار سود آور بانک را در بر می گیرند که نوعأ افراد پر مصرف، بی تفاوت نسبت به قیمت، علاقه مند به سرمایه گذاری و آزمایش محصولات جدید و بسیار وفادار به بانک هستند.
ردیف طلایی:[۵۱]
تفاوت این ردیف با قبلی در سطح سود آوری مشتریان می باشد. مشتریان این طبقه سود اوری کمتری داشته شاید دلیل آن، تمایلات و انتظارات مشتریان نسبت به دریافت تخفیف هایی باشد که این امر خود منجر به محدود شدن حاشیه سود (سود ناخالص) می گردد. این مشتریان از وفاداری کمتری بهره می برند و ترجیح می دهند که معاملات خود را با چند فروشنده انجام دهند تا درصد ریسک را پایین ببرند.
ردیف آهنی:[۵۲]
این ردیف شامل مشتریانی می باشد که حجم قابل توجهی از منابع بانک را به خود اختصاص داده‌اند اما سطوح مصرف، وفاداری و سودآوری آنها بقدری نیست که شایسته خدمات ویژه باشند.
ردیف سربی:[۵۳]
مشتریانی که برای بانک بسیار پرهزینه می باشند، مشتریانی پرتوقع و نسبت به سودآوری و نرخ مصرف پایین مشکل ساز هستند، نزد دیگران از بانک زبان به شکایت می گذارند و منابع بانک را هدر می دهند.
چه زمانی باید از هرم مشتریان استفاده کرد:
زمانی که یک بانک به لحاظ سود آوری، مشتریان متفاوتی داشته باشد ولی کمی از خدمات یکسانی استفاده کنند. البته در اجرای رویکرد هرم مشتریان چه به لحاظ مالی و چه عملی نکات زیر ضروری است :
زمانی که منابع ما نظیر زمان کارمند محدود باشد.
زمانی که مشتریان خواهان خدمات و یا سطوح مختلفی هستند از جمله نوع هزینه‌ها و میزان آنها.
زمانی که مشتریان مشتاقانه خواهان سطوح مختلفی از خدمات می باشند و توانایی پرداخت متفاوتی دارند.
زمانی که محل و مکان عرضه خدمات به مشتریان را می توان از هم تفکیک کرد.
زمانی که ارائه خدماتی متمایز، ترغیب کننده مشتریان در نقل مکان به ردیف های بالاتر هرم باشد.

 

۲-۳-۷-عناصر هشت گانه آمیخته بازاریابی:

برای ارضاء نیازها و خواسته‌های مشتریان، مدیر بازاریابی مجموعه ابزاری در اختیار دارد که به این مجموعه ابزار”آمیخته بازاریابی”گفته میشود.(بورن ،۱۹۶۵)[۵۴].
۱٫محصول ۲٫قیمت ۳٫توزیع ۴٫ترفیع ۵٫کارکنان ۶٫امکانات و دارایی های فیزیکی ۷٫مدیریت باجه یا فرایند ۸٫بهره وری و کیفیت خدمات

 

نظر دهید »
بررسی موانع خصوصی سازی و مشارکت بخش خصوصی درشرکت آب و فاضلاب روستایی استان گیلان- قسمت ۶- قسمت 2
ارسال شده در 25 فروردین 1400 توسط نجفی زهرا در بدون موضوع

کاهش نقش دولت در فعالیت های اقتصادی
عکس مرتبط با اقتصاد

 

افزایش مشارکت مردم در امور اقتصادی و تصمیم گیری

افزایش سطح کارایی موسسه های اقتصادی تحت تملک دولت از طریق خصوصی سازی

تخصیص مطلوب تر منابع کشور براساس عملکرد بازار

توسعه بازار سرمایه در داخل کشور از طریق رونق بخشیدن به بازار اوراق بهادار

گسترش مالکیت وسیع سهام و مشارکت اقشار مختلف مردم در سرمایه گذاری
تصویر درباره بازار سهام (بورس اوراق بهادار)

 

کاهش هزینه های بودجه ای دولت در رابطه با پرداخت یارانه ها و نیز کاهش هزینه های سرمایه ای برای واحدهای تحت پوشش

ایجاد انگیزه کاری در کارکنان موسسه های اقتصادی از طریق واگذاری موسسه ها به آنها

کسب در آمدهای مالی برای دولت و کاهش بودجه از طریق فروش موسسه های دولتی

خصوصی سازی واحد ها به منظور کاهش نقدینگی در دست مردم.

بسیاری از کشورهای جهان از دهه ۱۹۸۰ به بعد گرایش به خصوصی سازی افزایش پیدا کرد . این روند با از میان رفتن نظام سوسیالیستی (اجرای سیاست درهای باز چین در سال ۱۹۷۹ و فروپاشی شوروی در سال ۱۹۹۱ ) شدت بیشتری گرفت . هر یک از کشورها با توجه به ساختار اقتصادیشان در پی اهداف متفاوت ازخصوصی سازی بودند . در حالی که در کشورهای در حال توسعه با توجه به مشکلات وشرایط توسعه نیافتگی خصوصی سازی به دنبال اهداف وسیع تری است و به مشکلات وتنگناهای بیشتری باید پاسخ دهد ،کشورهای صنعتی و توسعه یافته از نظر اقتصادی به دنبال اهدافی مانند افزایش کارایی ،کسب در آمد و کاهش بار مالی دولت در فرایند خصوصی سازی هستند؛ در حالی که در کشورهای در حال توسعه به دلیل شرایط توسعه نیافتگی ، خصوصی سازی ، هدف وسیعتری به ویژه پاسخگویی به مشکلات مردم و توزیع درآمد را دنبال می کند. اهمیت روز افزون خصوصی سازی و تاثیر آن بر متغیرهای اقتصادی از جمله توزیع درآمد یکی از مباحث عمده ی اقتصادی است . خصوصی سازی به شرطی میتواند گامی مثبت تلقی شود که رقابت را تقویت کند ، در غیر اینصورت تبدیل انحصار دولتی به انحصار خصوصی به مراتب زیان بارتر از مالکیت دولتی است (معاونت پژوهش های مرکز تحقیقات استراتژیک ،۱۳۸۶ : ۱۱ . (
به طور کلی مهم ترین هدف از خصوصی سازی در اکثر کشورها افزایش کارآیی بنگاه ها و بهینه سازی تخصیص منابع بوده است . نکته اساسی در خصوص افزایش کارایی (بویژه کارایی تخصیص ) از طریق خصوصی سازی این است که صرف انتقال مالکیت نمی تواند سطح کارایی را افزایش دهد بلکه عنصر رقابت نیز نقش بسزایی در این فرایند دارد، در واقع رقابت ، نیروی محرکه ی افزایش کارایی می باشد (طباطبایی یزدی و مافی ، ۱۳۸۷ :۱۳۳ ).
کاهش فعالیت های بخش دولتی و افزایش فعالیت های اقتصادی بخش خصوصی یا به عبارتی انتقال فعالیت های بخش دولتی به بخش خصوصی با توجه به اهداف خصوصی سازی از روش های متفاوتی صورت می گیرد که ممکن است هر روش چندین هدف مختلف را همزمان تحقق بخشد . به عنوان مثال فروش بخشی از دارئیهای دولتی به بخش خصوصی منجر به کاهش تعداد کارکنان بخش دولتی و به دنبال آن کاهش هزینه های پرسنلی وافزایش کارآیی بخش واگذار شده و سود دهی بیشتر واز طرفی کاهش کسر بودجه دولت را به همراه خواهد داشت . بنابراین می توان برای اهداف متعدد روش های مختلف خصوصی سازی را مورد استفاده قرار داد که هر کدام از روشها باید مبتنی بر هدف مورد نظر و با توجه به امکانات پذیرای بخش واگذار شده باشد یعنی قبل از واگذاری هر بخش دولتی به بخش خصوصی باید تمام جوانب موضوع و پیامدهای آن مورد بررسی و مطالعه کارشناسانه قرار گیرد ( Murrell,2005:164 ) در این حالت است که خصوصی سازی می تواند تاثیرات مثبتی در بهبود وضعیت اقتصادی، اشتغال ، عدالت و رفاه اجتماعی به وجود آورد و کشورها را به سمت و سوی جهانی شدن سوق دهد.(برومندو میر تهامی، ۱۳۸۹: ۳)
تصویر درباره جامعه شناسی و علوم اجتماعی

 

۷٫۲٫ موانع و مشکلات خصوصی سازی

اصولاً هر نوع تغییر و اصلاح همانگونه که آثار و ابعاد گوناگونی می گذارد ؛ از ابتدا و حتی در طی مسیر با مشکلات و موانع متفاوتی رو به رو می گردد. خصوصی سازی نیز از این اصل مستثنی نیست و عموماً با مشکلاتی به شرح زیر رو به رو می گردد:

 

 

موانع و مشکلات اقتصادی – سیاسی در خصوصی سازی

گرچه عوامل اقتصادی به عنوان یکی از علل کندی پیشرفت معرفی می شود ، عوامل غیر اقتصادی با ماهیت سیاسی و اداری نیز بر محتوا و چگونگی اجرای برنامه های اصلاح تاثیر می گذارند. از این رو بانک جهانی تاکید می کند که خصوصی سازی همواره امری سیاسی است و اصلاح موفق باید از نظر سیاسی از دید رهبران و موکلان مطلوب ارزیابی شود. از نظر سیاسی ، امکان پذیری اجرای آن مورد تایید رهبران باشد و از نظر اقتصادی برای سرمایه گذاران و دیگر موکلان اعتبار داشته باشد. شفافیت سیاسی عاملی قلمداد می شود که می تواند در زمینه برخورد با مشکلات سیاسی ، موثر واقع شود . چنانچه دولت تمایل داشته باشد ، شرکت های دولتی را خارج از دستان کسانی قرار دهد که به نظر می رسد خریداران احتمالی باشند ؛ در این صورت برنامه های خصوصی سازی بی مورد و غیر ضروری خواهد بود. گاهی اوقات احساسات ملی گرایانه ، دولت ها را ترغیب می کند که از خصوصی سازی کردن آن چه از دید خریداران خارجی صنعت استراتژیک قلمداد می شود ، پرهیز کنند. این نوع انتقال مالکیت ها ممکن است به عنوان از دست دادن حاکمیت تلقی شود.
مقاومت در مقابل اصلاح شرکت های دولتی گاهی از سوی اتحادیه های تجاری صورت می گیرد. این اتحادیه ها کاملاً سازمان یافته از نظر تعداد ، زیاد هستند و ارتباطات سیاسی خوبی نیز دارند. مخالفت اتحادیه ها از مسائلی مانند از دست دادن شغل ، وضعیت قدرت های چانه زنی جمعی و بدتر شدن شرایط کاری ناشی می شود. (ترنر و هیوم،۱۳۷۹ ، صص ۲۵۸و۲۵۹ )

 

 

موانع و مشکلات حقوقی – قانونی در خصوصی سازی

دولت به منظور موفقیت در اجرای سیاست خصوصی سازی ، ضروری است قوانین و قراردادهای مناسبی داشته باشد که مالکیت حقیقی و حقوقی دارائی های مالی را مجاز نموده و حمایت نماید یا در سرمایه گذاری جو اعتماد به وجود آورد و نیز یک سیستم قانونی موزون برای به اجرا در آوردن فعالیت های تجاری شرکت های تحت مالکیت خصوصی فراهم سازد . به طور خلاصه موانع و مشکلات حقوقی و قانونی که در امر خصوصی سازی در فرایند اجرای آن در کشور به نظر می رسد ، می توان به شرح زیر برشمرد:

 

 

مشکلات قانونی که از ناحیه قانون اساسی ، قانون کار ، قانون مالیات و تجارت و… روند اجرایی خصوصی سازی را تحت تاثیر قرار می دهد.

 

نظر دهید »
دیپلماسی عمومی و سیاست خارجی انگلیس در جمهوری اسلامی ایران- قسمت ۶
ارسال شده در 25 فروردین 1400 توسط نجفی زهرا در بدون موضوع

۲-افزایش تعداد پروژه های مشترک دو کشور

 

ابزار دیپلماسی عمومی بستری بسیار مناسب برای اجرای عملیات روانی در حوزه های مختلف اقتصادی،سیاسی،اجتماعی،فرهنگی و…را در اختیار انگلیس قرار می دهد که عمدتاً در پوشش ارتباط با مردم در حقیقت با تأثیرگذاری بر قشر الیت و نخبگان،آنها را در جهت منافع انگلیس سوق می دهد.
عکس مرتبط با اقتصاد
د)نظر: ساختار فرهنگی،اجتماعی،و…ایران(تجارب گذشته حضور وبکارگیری دیپلماسی عمومی انگلیس) با موفقیت سیاست خارجی انگلیس ارتباط دارد.
تصویر درباره جامعه شناسی و علوم اجتماعی
* نظریه:ساختار فرهنگی، اجتماعی ایران دلیل اصلی موفقیت سیاست خارجی انگلیس در ایران است.
* فرضیه:تفاوتهای قومیتی و اختلافات سیاسی احزاب و گروه ها —- افزایش نفوذ انگلیس در ایران
* فرضیه عملی:میزان و حجم درگیریهای قومی،تنشهای حزبی و جناحی—مهاجرت نخبگان به انگلیس؛انعقاد قراردادهای مراکز تحقیقاتی ایران با انگلیس؛و…
ایران به لحاظ عوامل و فاکتورهای متعدد خاص و منحصر به فرد از جمله جمعیت جوان؛قشر عظیم دانشجو؛و دانشگاهی،تنوع قومیتی،و عواملی از این دست و نیز موفقیت آمیز بودن ارتباط با این قبیل افراد برای انگلیس در نیل به اهداف سیاست خارجی آنها را ترغیب می کند تا هم چنان از ابزار دیپلماسی عمومی در شکل نوین آن و با فناوریهای مدرن کنونی بهره ببرند.
در مورد سازگار یا ناسازگار بودن فرضیه ها باید گفت هر چهار فرضیه،فرضیه های ناسازگار هستند.یعنی اثبات و رد یکی از آنها باعث رد دیگری نمی شود.ما بدین ترتیب از بین فرضیه های ناسازگار یکی را به عنوان فرضیه اصلی انتخاب می کنیم.
فرضیه اصلی: کارایی دیپلماسی عمومی (تجارب موفقیت آمیز گذشته انگلیس در ایران) باعث پیشبرد و موفقیت آمیز بودن سیاست خارجی آن کشور شده است.

 

دانلود متن کامل پایان نامه در سایت fumi.ir

 

نحوه آزمون فرضیه ها:

 

روش آزمون ما برای فرضیه اول(اصلی) روش سری زمانی و گردآوری و تحلیل داده ها است. به این ترتیب که به لحاظ زمانی بکارگیری دیپلماسی عمومی توسط انگلیس را در مقابل حکومت ، دولت و مردم ایران طی ده سال گذشته در عرصه سیاست خارجی آنها بررسی می کنیم و آن را با زمان اخیر مقایسه می کنیم تا ببینیم می توانیم بین آنها رابطه علی و معلولی برقرار کنیم یا خیر؟

در مورد فرضیه دوم ما از گروه شاهد و گرد آوری و تحلیل داده ها استفاده می کنیم.بدین ترتیب که رفتار انگلیس در حوزه دیپلماسی سنتی(ارتباط با دولت و حکومت) و بکارگیری سیاستهای تحریمها،ارعاب و فشار علیه ایران را طی سنوات گذشته بررسی می کنیم و اینکه آیا بکارگیری آنها باعث نیل به اهداف سیاست خارجی انگلیس شده است یا خیر؟

روش آزمون فرضیه رقیب سوم روش سری زمانی و گروه شاهد است. به این صورت که بکارگیری دیپلماسی عمومی(با رویکرد عملیات روانی) در سیاست خارجی انگلیس توسط دولت وحزب حاکم انگلیس(همراه با امریکا) در مقطع زمانی مشخص، ابزاری مفید برای نیل به اهداف سیاست خارجی آنها در ایران و برخی کشورها است.

برای اثبات فرضیه چهارم نیز از روش گردآوری و تحلیل داده ها استفاده خواهیم کرد. بدین صورت که از طریق مطالعه و بررسی ساختارهای سیاسی،اجتماعی و فرهنگی و دلائل ناکارامدی سازماهای داخلی مربوطه در ایران؛و …تجارب موفق گذشته انگلیس در بکارگیری دیپلماسی عمومی در ایران و شواهد موجود به بررسی علل و عوامل تغییر در رویکرد سیاست خارجی انگلیس و موفقیت آن و استفاده از دیپلماسی عمومی می پردازیم.

 

پیامدهای نظری و عملی:

پیامدهای نظری: اگر فرضیه ما ثابت شود در واقع دیدگاه کسانی که معتقد به این نظریه هستند که ساختار جوامع انسانی و عملکرد دولتها باعث موضع گیریهای خاص سیاست خارجی کشور و استفاده از ابزار خاص دیپلماسی عمومی می شود و دیدگاه کسانی که به سایر عوامل تکیه دارند تضعیف خواهد شد.ضمن اینکه در صورت اثبات فرضیه اصلی پاسخی به این سئوال که چرا گرایش انگلیس به استفاده از دیپلماسی عمومی در سیاست خارجی خود نسبت به ایران افزایش یافته است، داده خواهد شد.

پیامدهای عملی:اولین و مهمترین پیامد اثبات فرضیه اصلی این خواهد بود که دولت و حکومت ایران باید در سیاستهای خود در مورد مسائل سیاست خارجی و حتی داخلی و نیز موضع گیریهای اقتصادی،سیاسی و فرهنگی و…تجدید نظر کند.آنها عملاً باید روش های کارامدتری برای نیل به اهداف سیاست خارجی و ایجاد رضایتمندی عمومی ایجاد کنند.

تمرکز حدود پژوهش:

از نظر زمانی تمرکز پژوهش بر سالهای ۲۰۰۸-۱۹۹۸ میلادی خواهد بود.از نظر مکانی نیز روی ایران و انگلیس خواهد بود.

 

 

سازماندهی پژوهش:

این پژوهش شامل یک کلیات(شامل پنج فصل) و دو بهره است.در کلیات در بخشهای جداگانه پیرامون: طرح پژوهش؛آموزه های نظری مربوطه؛تعاریف دیپلماسی و انواع آن؛و به لحاظ حقوق بین الملل(اصل مداخله) در مورد دیپلماسی عمومی به اختصار مطالبی مطرح می گردد.سپس در سه فصل در بهره نخست به بررسی فرضیه های رقیب توجه شده است. در بهره دوم که شامل سه فصل خواهد بود به بررسی شاخص های فرضیه اصلی می پردازیم.
مقدمه: نظریه‌پردازی پیرامون فرهنگ در روابط بین‌الملل
به طور کلی نظریه روابط بین‌الملل می‌تواند به صورت عرصه‌ای برای عملیات فرهنگی تلقی شود که طی آن نظریه‌پردازان در چارچوب رویکردی خاص مبادرت به اسطوره‌سازی در مورد مقولات سیاسی بین‌الملل می‌نمایند.[۲۰] تحت این شرایط می‌توان از طریق مجموعه‌ای از انگاره‌ها شرایط اجتماعی را توضیح و مورد ارزیابی قرار داد. برای نمونه هنگامی که تشکل جامعه بین‌المللی را از طریق فائق آمدن بر جنبه‌های آشوب‌زدگی (anarchy) بین‌المللی بررسی می‌کنیم، در این صورت تغییر سیاست بین‌الملل از حالت تعارض‌آمیز به حالت همکاری‌‌جویانه لزوما نوعی حرکت از آشوب‌زدگی می‌شود. به عبارت دیگر در این روند تنها راه رهایی از آشوب‌زدگی، استقرار حکومت جهانی نیست. بر پایه این استدلال، اجتماع بین‌المللی مرکب از مجموعه همکاری‌های دسته‌جمعی رسمی یا غیررسمی روابط اجتماعی در میان دولت‌های مستقل به صورت بدیلی برای حکومت جهانی و آشوب‌زدگی بین‌المللی به شمار می‌رود.
همچنین زمانی که در چارچوب نظریه واقع‌گرایی الگوهای رفتاری بین‌المللی را بر اساس آشوب‌زدگی (anarchy) توضیح می‌دهیم چنین اسطوره‌ سازی به تنهایی برای ایجاد تعارض کافی به نظر نمی‌رسد. زیرا آشوب‌زدگی با ترس همراه است که این خود معمای امنیتی را در پی دارد. از این طریق می‌توان رفتار بازیگرانی که در درون آن (آنارشی) جای می‌گیرند و بازیگرانی که در چارچوب جامعه یعنی وضعیت سلسله مراتب به سر می‌برند، تفکیک قائل شد. چنین اسطوره‌سازی در نظریه سازه‌انگاری به شکل دیگری تجلی می‌یابد. زیرا از منظر نظریه مزبور آشوب‌زدگی (آنارشی) را خود دولت‌ها می‌سازند. بر اساس این دیدگاه آشوب‌زدگی به جنبه تعارض‌آمیز و نه حالت همکاری‌جویانه بستگی دارد. بدین معنا که اگر چنانچه دولت‌ها نسبت به یکدیگر از در ستیزش درآیند، ماهیت آشوب‌زدگی بین‌المللی تعارض‌آمیز است ولی بالعکس اگر وارد همکاری‌های جدی شوند، آن (آنارشی) حالت همکاری‌جویانه به خود می‌گیرد. بر پایه اسطوره‌سازی مزبور این دولت‌ها هستند که ماهیت آشوب‌زدگی بین‌المللی را تعیین می‌کنند. با توجه به زمینه‌های مطالعاتی مزبور اینک ضروری است عنایت به جنبه‌های هنجاری و انگاره‌ای را در چارچوب هر یک از رویکردهای مزبور با تفصیل بیشتر مورد بررسی قرار دهیم.
بر اساس رویکرد «جامعه بین‌المللی» از طریق تأکید بر هنجارها و ارزش‌های مشترک می‌توان زمینه‌های مناسبی را برای تفاهم بیشتر میان دولت‌های گوناگون فراهم کرد. تحت این شرایط مطالعه جامعه بین‌المللی تنها در بستر عمیق مسائل جامعه‌شناسی و تاریخی امکان‌پذیر است. در این راستا حتی در برخورد با مقوله «موازنه قدرت» از آن به صورت سازوکاری جهت درک مشترک و مشروعیت بخشیدن به تصمیمات اتخاذشده استفاده می‌شود.[۲۱] لازم به یادآوری است که برخی از صاحب‌نظران رویکرد جامعه بین‌المللی نتوانستند موضوع رابطه میان منافع مشترک (در چارچوب نهادها و رویه‌های مشترک) و ارزش‌های اجتماعی یا فرهنگی را به خوبی حل نمایند.
سازه‌انگاری به عنوان یکی دیگر از نظریه‌های روابط بین‌الملل محصول زبان‌شناختی ساختاری، نظریه سیاسی پست‌مدرن، نظریه انتقادی، نقد ادبی و مطالعات فرهنگی و رسانه ای است. در حقیقت یکی از وعده‌های این نظریه بازگرداندن فرهنگ و سیاست‌های داخلی به عرصه نظریه روابط بین‌الملل است. در این روند سعی می‌گردد تا مختصات فرهنگ، سیاست و جامعه داخلی که با هویت و رفتار دولت در سیاست جهانی ارتباط پیدا می‌کند مورد بررسی قرار گیرد. بر اساس این تحلیل هر نوع هویت دولت در سیاست جهانی تا اندازه‌ای محصول عمکردهای اجتماعی است که باعث تشکل هویت در داخل می‌شود. بدین ترتیب سیاست هویت در داخل برای هویت و منافع و رفتارهای دولت در خارج امکانات و نیز محدودیت‌هایی را فراهم می‌آورد.
در چنین وضعیتی حتی در شرایطی که قدرت مادی برای تعقیب سیاست‌های امپریالیستی فراهم می‌شود، بازتولید آن نمی‌تواند بدون توجه به عملکردهای اجتماعی آن و بدون قدرت گفتمانی بویژه از لحاظ هویت‌های مربوط درک شود. امکان دارد حوزه‌هایی از عملکرد فرهنگی در درون خود دولت وجود داشته باشند که بتواند دارای آثار تقویمی، تکوینی و یا علی بر سیاست دولت باشد. در اینجا تصور بر این است که دولت نیازمند است تا از طریق یک نوع هویت ملی در داخل، برای مشروعیت بخشیدن به اقتدار استخراجی که روی هویت آن در خارج تاثیر می‌گذارد، عمل کند.[۲۲]
به هر حال یکی از مختصات عمده سازه‌انگاری عنایت به ساختارهای فرهنگی و هنجاری در کنار عناصر مادی است، به گونه‌ای که حتی در این وضعیت انگاره‌ها هستند که به عناصر مادی قدرت مانند تسلیحات، سرزمین و جمعیت معنا بخشیده و هنجارها در تشکیل منافع دارای نقش عمده‌ای هستند. در اینجا باید ملاحظه کرد که تا چه اندازه میان هنجارهای داخلی منطقه‌ای و به طور کلی بین‌المللی تناقض وجود دارند. برداشت‌های متفاوت فرهنگی و تحلیل الگوهای رفتاری به طور عمده بر اساس هنجارهای داخلی سبب می‌گردند تا الگوهای رفتاری ناشناس را بر اساس شناخته‌های خود ارزیابی کنیم و در نتیجه جهان ناشناخته را در درون جهانی که می‌شناسیم بنا نماییم. تحت این شرایط باید انتظار یک سلسله سوتفاهمات، برداشت‌ها و نیز ارزیابی‌های خاص را از رفتار سایرین داشت که همین امر می‌تواند باعث تعارضات در سطحی بین‌المللی شود.
در چارچوب نظریه نوواقع‌گرایی گرچه به درون دولت‌ها و مسائل ایدئولوژیکی، ارزشی، انگاره‌ای و هنجاری عنایت چندانی نمی‌شود لکن فشارهای سیستمیک و ساختاری نظام بین‌الملل عملاً دولت‌ها را در فرایند نوعی جامعه‌پذیری از لحاظ همگون‌سازی رفتارها قرار می‌دهد به گونه‌ای که با وجود تفاوت نظام‌ها از لحاظ فرهنگی، سیاسی و ایدئولوژیکی، آنها مشابه هم عمل می‌کنند. به عبارت دیگر ساختار نظام بین‌الملل مبادرت به نوعی فرهنگ‌سازی نموده و هنجار خاصی را به کلیه بازیگران تجویز می کند. در این فرایند جامعه‌پذیری، ترس، تعارض و آشوب‌زدگی همچنان به عنوان ویژگی‌های اصلی سیاست بین‌الملل پابرجا باقی می‌مانند.[۲۳] اصولا آنچه که می‌توان از فرهنگ انتظار داشت کشف ظرفیت‌های خلاق انسانی، تاکید بر نقش تکوینی ارزش‌ها و نگرش‌ها، قدرت زبان، توجه به جنبه‌های زیباشناختی رفتار انسانی و جامعه بین‌المللی و پیدا کردن شیوه‌های زندگی مناسب برای جامعه بشری است. گرچه هنجارهایی را که واقع‌گرایی بر آن تکیه می‌کند با احساس عدم امنیت، کاهش همکاری در سیاست بین‌الملل، عدم اعتماد نسبت به دیگران، اندیشیدن به منافع خود و جز اینها همراه است، ولی نمی‌توان گناه طرح‌ ویژگی‌های مزبور را صرفا به گردن اسطوره‌سازی واقع‌گرایی انداخت. زیرا عملا مختصات مزبور بخش مهم و عمده‌ای از واقعیت‌های بین‌المللی را به منصه ظهور می‌گذارند. .
اگر بخواهیم جایگاه فرهنگ را در سیاست بین‌الملل بر اساس رویکرد ساختارگرایی که دارای طیف گسترده‌ای می‌باشند، بررسی کنیم ملاحظه می‌نماییم که در چارچوب این دیدگاه برخی بر این اعتقادند که انسآنها محصول جامعه خویشند. به راحتی نمی‌توان تمایز روشنی را میان محیط داخلی و بین‌المللی قائل شد. از نظر بسیاری از صاحب‌نظران انتقادی طبیعت انسان بر اساس شرایط اجتماعی شکل می‌گیرد. اصولا هیچ نوع واقعیتی در مورد جهان وجود ندارد، بلکه ارزش‌ها و فرهنگ‌ها هستند که بر تفاسیر و توضیحات انسان از جهان تاثیر می‌گذارند.
در این راستا پست‌مدرنیسم که در اصل یک دیدگاه فرهنگی است طبیعت انسانی را لایتغیر تصور نمی‌کند. بر اساس این رویکرد ارزش‌ها، اعتقادات و رفتار انسآنها در فضاهای فرهنگی و اجتماعی وسیع‌تر فرق دارند و نمی‌توانند حالت عام‌گرایانه داشته باشند. بدین ترتیب رفتار و اعمال افراد و نیز ارزش‌های خاص تنها می‌توانند بر حسب معانی و زمینه‌های فرهنگی خاص درک و قضاوت شوند.
گرچه در ابتدای امر این‌گونه تصور می‌شود که تاکنون آن میزان تلاشی که برای تجزیه و تحلیل سیاست خارجی و سیاست بین‌الملل در قالب مسائل سیاسی، امنیتی و اقتصادی به عمل آمده، در مورد موضوعات هنجاری و فرهنگی صورت نگرفته و بخش عمده‌ای از متون، تحقیقات و مطالعات این رشته به مسائل غیرفرهنگی اختصاص یافته است، ولی نمی‌توان این مطلب را انکار نمود که در طول مدت نظریه‌پردازی در روابط بین‌الملل عملا نظریه‌پردازان مبادرت به اسطوره‌سازی نموده و در چارچوب‌های هنجاری و فرهنگی الگوهای رفتاری گوناگونی را توضیح داده‌اند.
تحت این شرایط گزاره‌ها و مفروضاتی که آنان نظریه‌های خویشتن را بنا می‌نمایند برخاسته از هنجارهاست. بر این اساس اگر فرهنگ را به صورت دادوستد و یا تولید و بازتولید و مبادله و پخش معنا میان اعضای یک جامعه و نیز جامعه بین‌المللی تعبیر نماییم در این صورت در مطالعات بین پارادایمی روابط بین‌الملل چنین دادوستد و بازتولید معنا را ملاحظه می‌کنیم. این وضعیت به طور اخص در تلاش مکتب انگلیسی (جامعه بین‌المللی)، سازه‌انگاری، واقع‌گرایی انتقادی، واقع‌گرایی نئوکلاسیک و جز اینها نیز مشاهده می‌شود. نگاه‌های فرهنگی به روابط بین‌الملل سبب گردیده تا در بسیاری از موارد جهان به دو بخش صلح و همکاری و نیز جنگ و خشونت و همچنین قسمتی از آن به صورت مسئله و دیگری راه‌حل تلقی شود آنچه مسلم است فضاهای ایدئولوژیک، محیط‌های دانشگاهی را تحت تاثیر خود قرار داده به ‌گونه‌ای که عملا در اغلب موارد اسطوره‌سازی‌های روابط بین‌الملل، بر اساس چنین فضاهای فرهنگی بنا شده‌اند. اینکه کدام یک از اسطوره‌سازی‌های مزبور برخاسته از هنجارها قادر به ارائه تصویر واقعی‌تری از رویدادهای بین‌المللی و رفتارهای سیاست خارجی هستند، خود می‌تواند همچنان در کانون توجهات محققان این رشته مطالعاتی باشد. [۲۴]
فرهنگ و رفتار سیاست خارجی : فرهنگ را می‌توان به صورت مجموعه‌ای از آداب و رسوم، اخلاقیات، اعتقادات، ارزش‌ها و نمادهایی تلقی کرد که معمولا از طریق جامعه‌پذیری، از نسلی به نسل دیگر منتقل می‌شود.[۲۵] در حقیقت فرهنگ نوعی دادوستد یا تولید و مبادله معنا میان گروه یا اعضای یک جامعه به شمار می‌رود.[۲۶] مطالعاتی که در دهه ۱۹۶۰ توسط پاره‌ای از نویسندگان علوم سیاسی تحت عنوان فرهنگ سیاسی صورت گرفت، تاثیرپذیری فرهنگ را از سیاست و بالعکس نشان می‌دهد. چنین بررسی‌هایی در مراحل بعد به تجزیه و تحلیل رابطه میان فرهنگ و سیاست خارجی پرداخت.محققانی چون «آلموند» و «وربا»فرهنگ سیاسی را به صورت توزیع خاص الگوهای جهت‌گیری به سوی موضوعات سیاسی در میان اعضای یک جامعه تعریف کرده‌اند.[۲۷] در اینجا موضوعات سیاسی می‌توانند شامل نهادها ـ ساختارها و همچنین نقش‌ها و رفتارهای سیاسی و حکومتی شوند.
تحت این شرایط در حالی که کمتر به موضوع همگونی و یکنواختی جهت‌گیری‌ها عنایت می‌گردد، عملا بیشتر توجهات معطوف به انعکاس آداب و رسوم، سنت‌ها، اخلاقیات، ارزش‌ها و اعتقادات فرهنگی در سیاست خارجی است. در این وضعیت اگر بخواهیم میان فرهنگ و سیاست خارجی ارتباطی را مشاهده کنیم، کافی است که الگوهای رفتاری و تعهدات سیاسی را در طول سال‌ها مورد توجه قرار دهیم. ولی چنانچه تمایل داشته باشیم که بدانیم به چه دلیل یا دلایلی تصمیم‌گیرندگان سیاست خارجی در برهه زمانی خاص به بدیلی روی آورده‌اند، در این صورت ضروری است به طور عمده به متغیرهای توضیحی روی آوریم تا متغیرهای فرهنگی. پیوند میان متغیرهای فرهنگی و خرده‌ فرهنگ‌ها و سیاست خارجی را می‌توان از طریق تأکید بر سه بُعد فرهنگی مورد مطالعه قرار داد: نخست شامل اعتقادات و اسطوره‌هایی می‌شود که به تجربه‌های تاریخی یک ملت و رهبرانش و نیز دیدگاه‌هایی که آنها نسبت به نقش و موقعیت جاری کشور خود در عرصه جهانی دارند ارتباط پیدا می‌کند. دومین مورد مربوط می‌شود به تصاویر و برداشت‌هایی که نخبگان سیاسی و عامه مردم نسبت به سایر ملت‌ها، نواحی دنیا و سایر بازیگران سیاست جهانی مانند نهادهای بین‌المللی در ذهن خویشتن دارند؛ و بالاخره سومین مورد فرهنگی عادات و ایستارها نسبت به حل مشکلات به طور اعم و برخورد با اختلافات و منازعات بین‌المللی به طور اخص می‌باشد.
گرچه اصولا دیپلماسی در درون فضاهای فرهنگی و هنجاری عمل می‌کند و محیط نظام جنبه ارزشی دارد، لکن عملا مورخان دیپلماسی به نفع قدرت و منافع، توضیحات فرهنگی را در درجه دوم اهمیت قرار داده‌اند. به هر حال رسم و عادات مورخان دیپلماسی هر آنچه که می‌خواهد باشد، بسیاری از سیاست‌مداران هوشمند نسبت به ارزش‌های فرهنگی و نقش آنها در شکل دادن به ادراک‌های و برداشت‌ها آگاهی داشته‌اند. آن دسته از عناصر فرهنگ ملی که در مطالعه سیاستگذاری‌های بین‌المللی مطمح ‌نظر می‌باشند، معمولا عناصری هستند که به صورت نهادها (درون‌داد) در نظام سیاسی عمل می‌کنند. در مورد این که در چارچوب فرهنگ سیاسی به برداشت‌های روان‌شناختی و یا رفتارهای قابل مشاهده روی آوریم، بحث‌های زیادی صورت گرفته است. از نظر «وربا» فرهنگ سیاسی یک جامعه عبارت است از نظامی از اعتقادات تجربی، نمادهای تبیینی و ارزش‌هایی که در آن رفتارهای سیاسی معنا پیدا می‌کند.[۲۸] که در حقیقت آن نوعی جهت‌گیری ذهنی را نسبت به سیاست سبب می‌گردد. غیر از مطالعاتی که «آلموند» و «وریا» در چارچوب سیاست‌های مقایسه‌ای پیرامون پنج کشور انجام دادند و در آن فرهنگ به طور عمده به صورت نوعی جهت‌گیری روان‌شناسانه نسبت به موضوعات اجتماعی تلقی می‌شود. «بران» و «گری» مساعی زیادی را برای عملیاتی کردن درک محدودی از فرهنگ سیاسی در مورد هفت کشور کمونیست به عمل آوردند. از نظر محققان مزبور، فرهنگ سیاسی کمونیستی بر حسب جهت‌گیری‌های ذهنی نسبت به تاریخ و سیاست، اعتقادات و ارزش‌های بنیادی و تمرکز بر هویت و وفاداری و انتظارات سیاسی شکل می‌گرفت.[۲۹]در حالی که مکتب ذهنی‌گرایی فرهنگ سیاست، بدیلی جذاب برای کسانی است که مبادرت به تحقیقات تجربی می‌نمایند، برخی از محققان نظیر «دومینگوز» و «هانتینگتون» اصولا رفتار سیاسی را بخش جداناپذیر فرهنگ سیاسی می‌پندارند. در مطالعات دیگری که «وایت» در مورد شوروی انجام داد به این نتیجه رسید که فرهنگ سیاسی به صورت ماتریس ایستاری و رفتاری که نظام سیاسی در درون آن قرار دارد، تلقی می‌شود.[۳۰]
بدین ترتیب باید خاطرنشان ساخت که فرهنگ سیاسی از سه عنصر ارزش‌ها، ایستارها و رفتارهای سیاسی تشکیل می‌شود. ارزش‌های سیاسی عبارتند از هنجارهای آرمانی‌شده از لحاظ سازماندهی و علمکرد نظام سیاسی. منظور از ایستارهای سیاسی، جهت‌گیری‌های افراد به سوی فرایند سیاسی است و بالاخره مقصود از رفتار سیاسی، شیوه‌ای است که طی آن افراد و گروه‌ها ارزش‌ها و ایستارهای خویشتن را در وضعیت‌های خیلی عینی به کار می‌گیرند. برای مطالعه فرهنگ سیاسی و سبک سیاست خارجی می‌باید به چند عامل محیطی عنایت داشت. اولین عامل، بی‌ثباتی سیاسی و تاریخی است. آثار آن را در بسیاری از این‌گونه جوامع ملاحظه می‌کنیم که این خود عملا نوعی نظم از بالا به پایین را به جامعه بر مبنای ایدئولوژی سیاسی و یا یک حالت فره‌مندی (کاریزماتیک) تحمیل می کند و عامل سوم، به موضوع وابستگی مربوط می‌شود که این وضعیت آثار فرهنگی زیادی از خود در جامعه و در میان نخبگان سیاسی باقی می‌گذارد.[۳۱] در بسیاری از موارد الگوهای رفتاری دولت‌ها که از طریق سیاست خارجی و شیوه‌های تبیین منافع ملی در سیاست بین‌الملل تجلی می‌یابد، با توجه به مختصات و ویژگی‌های هنجاری و فرهنگی و با در نظر گرفتن میزان برخورداری از قابلیت‌ها و توانایی‌های لازم، صورت‌های پیچیده گوناگونی به صورت استیلا، تساهل، همکاری، خودبسندگی، آشتی‌پذیری، آشتی‌ناپذیری و جز اینها به خود می‌گیرد. با عنایت به ویژگی‌های هنجاری مزبور باید این انتظار را داشت که دولت‌ها دارای زبان دیپلماتیک گوناگون در تعاملات خویشتن با دیگران باشند. تحت این شرایط میزان مبادلات هنجاری و فصول مشترک و غیرمشترک ارزش‌ها مشخص‌کننده موقعیت دیپلماتیک دولت‌ها در عرصه سیاست بین‌الملل می‌باشند.
بحث فرهنگ و سیاست خارجی و سیاست بین‌الملل زمانی از اهمیت لازم برخوردار می‌شود که بخواهیم به مطالعه «سیاست‌های خارجی مقایسه‌ای» روی آوریم. آنچه مسلم است عنایت به مسائل هنجاری، ارزشی و اسطوره‌ای می‌تواند به درک در طبقه‌بندی سیاست خارجی دولت‌ها به صورت پراگماتیک، ایدئولوژیک، اسلامی، مسیحی، دموکراتیک، کثرت‌گرا و جز اینها کمک کند. تحت این شرایط آثار ویژگی‌های فرهنگی بر سیاست خارجی و انعکاس آن در تعاملات رفتاری واحدهای سیاسی با یکدیگر می‌تواند تصویر واضح‌تری در سیاست بین‌الملل به دست دهد.
برداشت‌هایی که هر یک از دولت‌ها از مختصات فرهنگی و هنجاری جوامع گوناگون دارند می‌تواند از نگاه دارندگان آن فرهنگ متفاوت باشند. ضمنا می‌توان در هر دوره و عصری ارزیابی خاص از مختصات فرهنگی بین‌المللی به عمل آورد. در اینجا منظور از فرهنگ بین‌المللی ارزش‌ها و هنجارهای عامی هستند که در طول زمان مورد پذیرش جامعه بین‌الملل قرار گرفته و دارای عملکردهای خاصی می‌باشند. تجلی این فرهنگ را می‌توان در چارچوب عملکرد رژیم‌های بین‌المللی و در قالب هنجارها، مقررات، قوانین و کنوانسیون‌های بین‌المللی مشاهده کرد.
از آنجایی که مسائل ارزشی و اخلاقی در ارزیابی الگوهای رفتاری بین‌المللی حائز اهمیت می‌باشند، بنابراین نبود استانداردهای لازم اخلاقی در عرصه سیاست بین‌الملل، تعارضات، سوتفاهمات و حتی برخوردهای را در شکل نظامی، تجاری و سیاسی به وجود می‌آورد. بر حسب معمول در حوزه سیاست ارزش‌ها اخلاقیات به طور اخص به فهم خاص از اجتماع سیاسی در درون واحدهای سیاسی اطلاق می‌شود. تا آنجا که این موضوع سرانجام به ادعاهایی در مورد تعهدات، مشروعیت، اقتدار و جز اینها ارتباط پیدا می‌کند که علی‌الاصول می‌باید در این روند به نحوی از انحا میان استانداردهای عام‌گرایانه و ادعاهای خاص‌گرایانه دولت‌ها مصالحه‌ای برقرار کرد. در حالی که امکان دارد مسائل ارزشی و اخلاقی در درون یک اجتماع مستقل معنادار و دارای کارکرد باشند لکن لزوما نمی‌توان به سادگی آنها را در روابط قدرت میان دولت‌ها توجیه کرد. برپایه این تحلیل در بسیاری از موارد رهبران سیاسی در مصاف میان ارزش‌ها و نظم عملا ارزش‌ها و مسائل اخلاقی را فدا می‌نمایند.[۳۲]
باید اذعان داشت که فرهنگ‌ها به صورت ارزش ترجمه می‌شوند و ارزش‌ها موضوع نسبیت را مطرح می‌کنند که این خود به میزان قابل توجهی از شدت پافشاری بر حاکم ساختن هنجارهای خاص می‌کاهد. بدین ترتیب اگر چنانچه فرهنگ بتواند درمرحله غایی در مقولات اجتماع سیاسی، ناسیونالیسم دولت‌محور و در تمایزات جدا افکنانه (ما و آنها) حل شود، در این صورت فرهنگ، بیش از تأیید بخش اعظمی از مفروضات بنیادی نظریه روابط بین‌الملل نخواهد بود. بنابراین فرهنگ از یک ‌سو می‌تواند شامل تایید تفاوت‌ها، نسبی‌گرایی و واقعیت دائمی تعارض بین اجتماعات فرهنگی باشد و از سویی دیگر فرهنگ به علت آنکه ما قادر بوده‌ایم تا راه‌هایی را برای زندگی کردن با یکدیگر در یک نظام دولت پیدا کنیم، از اهمیت چندانی برخوردار نیست. در این روند توانسته‌ایم تا با تفاوت‌های فرهنگی از طریق نشان دادن واکنش به صورت‌های سیاسی، اقتصادی یا تکنولوژیکی برخورد نماییم.

کلیاتی در باره سیاست خارجی انگلیس
فصل نخست:
تئوریهای سیاست خارجی و سیاست خارجی انگلیس
الف: آموزه رئالیسم و نئورئالیسم
به موازات نظریات ارائه شده در رهیافت انتقادی، رویکرد دیگری نیز ایجاد شده که دارای نشانه های افراطی، رادیکال وتعارضی است. نئورئالیسم تهاجمی در زمره این رویکردها قرار دارد.هریک از دیدگاه های واقع گرایی ساختار گرا در مورد شیوه و روش ایجاد امنیت با بهره گیری از توانمندی های سخت افزاری و نرم افزاری راهکار متفاوتی را تجویز می کنند. در دیدگاه « واقع گرایی تهاجمی»، ایجاد هژمونی به عنوان روشی مناسب برقرار امنیت مورد تأکید قرار دارد، در حالی که تمرکز دیدگاه « واقع گرایی تدافعی» برایجاد موازنه قوا معطوف است.
در آنچه در سیاست دوران دولت بوش مشاهده می شود، می توان نشانه های رهیافت نئورئالیستی در امنیت بین الملل را ملاحظه کرد. به طور کلی، محافظه کاران آمریکایی در حوزه رئالیسم قرار دارند، در حالی که محافظه کاران جدید دارای نگرش تهاجمی تر بوده و تلاش دارند تا امنیت آمریکا را از طریق اقدامات پیش دستانه تأمین کنند.
تحلیل شرایط فعلی مبین این واقعیت است که از میان گزینه های موجود( قدرت های درجه دوم) بعید است کشوری بتواند به هژمون تبدیل شده و دارای سلطه جهانی شود. بنابر این«موازنه قدرت» بدیلی است که می توان با بهره گرفتن از آن امنیت را برقرار کرد. از سوی دیگر، در مقطع کنونی، درعرصه بین الملل، نظام تک قطبی یک جانبه گرا حاکم است که در آن برقراری «موازنه سخت سنتی» علیه تنها ابرقدرت امکان پذیر نیست. درچنین بستری به عقیده برخی صاحب نظران، راهکار وجود فرا روی قدرت های دیگر، کار بست « موازنه نرم» است. حتی می توان نظریه پردازانی را مورد ملاحظه قرار داد که موازنه نرم (Soft Balancing) را راهکاری برای محدود سازی مداخلات نظامی و رفتاری استراتژیک آمریکا می دانند.
درعین حال نظریه پردازان رئالیسم تهاجی تلاش دارند تا موفقیت آمریکا را از طریق اقداماتی همانند یکجانبه گرایی، قدرت گرایی، امنیت سازی وهمچنین کاربرد قدرت تنظیم کنند. افرادی همانند کنت والتز بر این اعتقادند که برای امنیت سازی نیازمند به فکر خلاق و «اقدامات ابتکاری» است. تحقق این امر از طریق شناخت تهدیدات بالقوه امکان پذیر است. نئورئالیست ها تمایل چندانی به پیگیری موضوعات امنیت ملی و بین المللی از طریق بازدارندگی ندارند؛ آنان بر ضرورت غلبه بر بازدارندگی از طریق کاربرد نیروی نظامی تأکید دارند.[۳۳]
واقع گرایی دراصول سیاست خارجی انگلستان:
اصول سیاست خارجی انگلیس را در عرصه جهانی می توان بازتابی از سیاست های دیرینه استعماری و کلیت سیاست غرب دانست.در واقع سیاست خارجی انگلیس را می توان مبتنی بر حفظ منافع دیرینه خود در عرصه جهانی دانست که با توجه به ظهور استعمار نو و تضعیف موقعیت انگلیس در ماورا بحار پس از جنگ جهانی دوم تلاش شده تا چارچوب های نفوذی گذشته حفظ گردد[۳۴].در این راستا از ابزار گوناگونی برای حفظ این نفوذ استفاده شده است: مقابله با حرکتهای آزادی بخش ؛ حمایت از رژیمهای ارتجاعی؛ ایجاد ساختارهای اقتصادی وابسته به انگلستان؛ حفظ برخی مناطق استعماری و هم چنین جامعه مشترک المنافع(کامنولث) .
دولت انگلستان در اصول سیاست خارجی خود از قرن شانزدهم از سیاست موازنه قدرت و انزواگرایی بهره می برده است. سیاست خارجی انگلستان پس از جنگ جهانی دوم بیشتر بر محور سازش مداوم با رویدادهای متغیر و مسائل ناشی از سقوط تدریجی امپراطوری استوار بوده است. طراحان سیاست خارجی ودفاعی این کشور همواره با مشکل تطبیق دادن وضعیت گذشته با واقعیت های سخت و نامطلوب حال رو به رو بوده اند. اختلاف شدید میان تصویر سنتی انگیس به عنوان یک قدرت جهانی بزرگ با وضعیت کنونی و نشانه های کاهش روزافزون توانایی های سیاسی نظامی و اقتصادی کشور سبب ایجاد یک محیط روانی خاص پس از سال ۱۹۴۵ شده است.
از دیگر عوامل داخلی که در تدوین اصول و مبانی سیاست خارجی انگلیس مؤثر است ویژگیهای ملی و تاریخی و نقش افکار عمومی بریتانیا می باشد. نقش عوامل خارجی در سیاست خارجی نیز از اهمیت بسزایی برخوردار می باشد. به طوری که در این زمینه می توان به دو عامل روند همگرایی سیاسی- دفاعی امنیتی اروپا و روابط ویژه این کشور با ایالات متحده اشاره نمود.از سوی دیگر نیز باید به نقش رهبری بریتانیا بر جامعه کشورهای مشترک المنافع که سالها پیش بخشی از امپراطوری بزرگ انگلستان بودند، اشاره نمود.
بریتانیا از معدود قدرتهای بزرگ است که سیاست خارجی آن طی سالهای گذشته و حتی بعد از پایان جنگ سرد دچار تغییرات بنیادین نشده است.در تبیین چرایی این موضوع می توان به دلایل متعددی اشاره کرد.از حساسیت خیلی زیاد مردم نسبت به تضعیف حاکمیت و استقلال ملی بریتانیا گرفته تا ویژه بودن هویت بریتانیایی؛غیراروپایی بودن این کشور؛ طراحی پیچیده سیاست خارجی و تداوم مدل حکومتی متمرکز « وست مینستری». از سوی دیگر در تعیین وزن این تداوم نباید از این واقعیت غافل شد که نخبگان بریتانیا برای جلب حمایت مردم،گاه واقعیت های سیاست خارجی را علنی نمی کنند تا بتوانند برنامه های خود را پیش ببرند.این موضوع بخصوص در مورد میزان همگرایی بریتانیا با اتحادیه اروپا صادق تر است. اساس سیاست خارجی بریتانیا را سخنرانی چرچیل،نخست وزیر سابق این کشور در سال ۱۹۴۸ تشکیل می دهد.وی در یک سخنرانی معروف در این سال بریتانیا را در مرکز سه دایره هم مرکز امپراطوری بریتانیا، و کشورهای مشترک المنافع جهان انگلیسی زبان (آتلانتیک)، و اروپای متحد قرار دارد.در این تصویر چرچیل از موقعیت بریتانیا سه فرض بنیادین وجود دارد:

 

 

بریتانیا قدرتی جهانی با منافع جهانی است و نه یک قدرت منطقه ای که در پی دستیابی به اهداف منطقه ای باشد.

انعطاف پذیری و پراگماتیسم اصل بنیادین سیاست خارجی بریتانیا می باشد.هدف سیاست خارجی بریتانیا ایفای نقش رهبری در هر سه حوزه جغرافیایی مورد اشاره از یک طرف و محدود نشدن به یکی از این حوزه ها به قیمت چشم پوشی از سایر حوزه ها از طرف دیگر است.

بریتانیا باید پل ارتباطی میان سه حوزه را ایفا کنند زیرا توان حضور همزمان در هر سه حوزه را دارد.

تصویری که چرچیل در سال ۱۹۴۸ ارائه کرده همچنان قدرتمندترین تصویر در سیاست خارجی بریتانیا است.[۳۵] در همین راستا بود که تونی بلر در نوامبر ۱۹۹۹ در یک سخنرانی معروف و در ادامه تصویر ارائه شده از سوی چرچیل، بریتانیا را یک قدرت محوری در سیاست جهانی نامید و افزود:
” ما یک نقش جدید داریم. باید از تاریخ درخشان و قدرتمند خود برای ساختن آینده ای استفاده کنیم که در آن نه یک ابرقدرت بلکه یک قدرت محوری خواهیم بود؛ قدرتی در بطن ائتلافها و سیاستهای بین المللی شکل دهنده جهان آینده.”[۳۶] گرچه عبارات مورد استفاده دو نخست وزیر تا حدی متفاوت است،اما روح عبارات آنها همانا تأکید بر جایگاه خاص بریتانیا در عرصه سیاست جهانی می باشد. این درست است که بریتانیا ابرقدرتی در حد و اندازه امریکا نیست،ولی قدرتی اروپایی همانند آلمان و فرانسه هم نمی باشد. لذا جایگاه بریتانیا در حد فاصل امریکا و سایر قدرتهای بزرگ قرار دارد: پایین تر از امریکا و بالاتر از سایر قدرتهای بزرگ نظیر فرانسه،آلمان،روسیه،چین و ژاپن. منظور بلر از قدرت محوری نیز این است و نه آن گونه که امریکایی ها می گویند یک کشور آسیب پذیر و حساس از نظر ژئوپلیتیک. گرچه تأکید رهبران بریتانیا بر حفظ نوعی توازن میان سه دایره یا جهان فوق بوده،در عمل این کار بدون مشکل نبوده است.در این راستا حتی بریتانیا گاه نقش های متضادی را ایفا کرده ومی کند.به عنوان نمونه در دوران جنگ سرد بریتانیا از یک طرف به گسترش روند تنش زدایی میان دو ابرقدرت کمک می کرد و خود را میانجی آن دو می دانست؛ولی از طرف دیگر در تقویت نهادهای بلوک غرب نظیر ناتو یا صندوق بین المللی پول نقش مؤثری ایفا می کرد.
در دهه ۸۰ نیز این روند متعارض در همسویی تاچر با ریگان از یک سو و افزایش روند همگرایی بریتانیا با اروپا از سوی دیگر مشهود بود.از دوران پس از جنگ جهانی دوم تاکنون سیاست خارجی بریتانیا بسته به شرایط منطقه ای و بین المللی بین این سه دایره نوسان کرده است.هرگاه روابط بریتانیا با امریکا سردتر شده مثل دوران پس از حمله فرانسه و بریتانیا به کانال سوئز در ۱۹۵۶، تمایل بریتانیا به اروپا و کشورهای مشترک المنافع افزایش یافته و هرگاه نقش جهانی بریتانیا افول کرده روابط اتلانتیکی آن تقویت شده است.به عبارت دیگر همزمان با کوچک تر شدن دایره امپراطوری، دایره انگلو امریکایی بزرگ تر شده است.[۳۷]
با این حال هیچ گاه بریتانیا خود را به یکی از این دایره ها محدود نکرده ، گرچه دایره انگلو امریکایی در بین سه دایره فوق همواره از اهمیت ویژه برخوردار بوده است. با وجود این رهبران بریتانیا برای تبدیل شدن به پلی میان سه جهان تلاش کرده اند. مروری بر تحولات چند دهه گذشته نشان می دهد حضور و قدرت مانور بریتانیا در دایره امپراطوری یا جهانی به صورت قابل توجهی کاهش یافته و به تبع آن چگونگی ارتباط بریتانیا و امریکا از اهمیت اساسی برخوردار شده است.اما نباید فراموش کرد که هنوز هم بریتانیا در برخی موارد می کوشد از موقعیت خود در اتحادیه اروپا و نیز سیاست خارجی اتحادیه اروپا برای پیگیری منافع ملی خود در سطح جهانی بهره ببرد.[۳۸]
روند تصمیم گیری عقلانی در سیاست خارجی:

 

 

نظر دهید »
بررسی و مقایسه اسکندر نامه نظامی گنجوی و آیین اسکندری عبدی ب- قسمت ۹
ارسال شده در 25 فروردین 1400 توسط نجفی زهرا در بدون موضوع

در گـنج انـدیـشه را بــاز کـــــــرد زحــکمت دوم را ســرفــراز کــــــرد
(همان :۲۱)
عبد بیگ ضمن اشاره به علاقمندی خود برای پیروی از نظامی که طرز سخن او را تا عرش آسمان بالا می برد ، توضیح می دهد که او اسکندر نامه‌ی خود را در دو قسمت سروده و در هر قسمت نیز توضیحی اضافه می کند که مشتمل بر چه مضامینی است.
« چنین می نماید که امیر خسرو بیشتر در پی این بوده است که اندیشه ها و مسائل مورد نظر خود را به خواننده ارائه کند ، با وجود این کمتر به جنبه های گوناگون زندگی و شخصیّت اسکندر پرداخته است . با وجود این گاهی می توان از برخی ماجراها جنبه هایی از تصویر او را دریافت.»
(رزمجو ، ۱۳۸۰ : ۱۷۸)
عبدی بیگ می گوید امیر خسرو نیز بعد از نظامی به این شیوه روی آورده و البتّه او شیوه‌ی خود را به کار امیر خسرو نزدیک تر می بیند و علاقمندی خود را نیز برای تقلید از کار او که نوعی فهرست نویسی از کار نظامی گنجوی است مخفی نمی کند :
چوخسرو درآمـــد به سحرآوری علـــم گشت در شیوه ی ساحری
ازو یافت معنی جــــــمالی دگر جـمالی دگــر دید و حالــی دگر
سخن را برافــروخت از دل چراغ چـراغی که بخشد فروغش فــراغ
زشمعی که از دل فروزنده کــرد زد آتش به دل های پر سوز و درد
چنان آتش سینه را بـــرفروخت که از آتــش او دل چـرخ سوخت
چـنان نـغمه‌ای داد ساز از ضمیر کـز ان ساز در رقص شد چرخ پیر
گراز من بپرسی زروی حـــساب جز او خمسه را کس نگفته جواب
( عبدی بیگ، ۱۹۷۷ م : ۲۲)
عبدی بیگ ، همچنین در باره‌ی خردنامه ی اسکندری عبدالرّحمان جامی و نوع تقلیدی که او نیز از کار نظامی انجام داده و سپس تفاوت این کار با اقبال نامه و آیینه‌ی اسکندری امیر خسرو توضیح می دهد و اذعان می دارد که این اثر نسبت به کار و اثر امیرخسرو کاری تازه و در خور توجّه است :
چو جامی به دعوی قلم بر گرفت ازو آتــش اندر قلــم درگــرفـت
ازآن پس که ازدل بر افراخــت آه چو سایه پس از نور خورشید وماه
به امّید آن تا شـــود گنج سنج شــد انــدر طلبـکاری پنج گنج
( همان : ۲۲)
عبدی بیگ بر این باور است که سخن هرچند زیبا و آراسته باشد و چون آب روان بر دل بنشیند ولی چون مکرّر و تکراری باشد ملال آور است . لذا سخنگو باید مضمون تازه بیاورد و از تکرار پرهیز نماید تا سخنش دلپذیر گردد. او این خاصیّت را در شعر جامی می بیند و می گوید :
سخن گــــر چـــه باشد چو آب زلال زتکـــــرار خـیزد غبــــــــار مــلال
چـــــــو افتاد بــــــی آن نگارم خلل تلافیش کـــــردم بنعم البــــــــدل
شدم از دگــــــر بحر گـــــوهر فشان وز آن کـردم ابــرار را سبحه خــوان
وزآن پس بـــه یوسف زلیخا شــتافت کلیــدی که گــم کــرده اش بود یـافت
وزآن پس بــــــه کلـک تصرّف نــظام زلیــلی ومجنــون بـــرآورد نــــام
چـــــــو شد نوبت پنجمین نامــه اش زتــاریخ شــد ســـــرد هنگامـــه اش
بدان نـــــامــه تاریخ کــــمتر نوشت خـــــرد نـامه ها از سکندر نـــــوشت
در حکمت و مـــــوعظت بــــرگشاد تسلّی خـــــاطــــر به ایـــن بیت داد کــــــز اسرار حکمت سخن رانــدن بـــه از قــصّه هـــای کهـن خــواندن
ولی نیست پوشیده بر خاص وعــــام کــه بـــگذاشــته خــمسه را ناتــمام
چــــو بینی به طـــرز سخن پیشگی بــود تحفه و سبحــه هــردو یکـــی
چـو از هفت پیکر بـرآورد نـــــــام کجــا مــیشود ســبحه قـــایم مــقـام
پس از او چو شد هاتفی گنــج سنج ازآن پــنج شــد ملـک او چــار گـــنج
از آن چــــــــار گنــج طبایع پسند بـــرانــگیخته چــــــار رکــــن بــلند
بـــــرآن چار رُکنش زطــــبعِ غنی ببــین خــــامــه ی ســحــر را مــبتنی
(عبدی بیگ، ۱۹۷۷ م : ۲۳)
عبدی بیگ ضمن تعریف و تمجیدی که از آثار جامی می کند ، معتقد است که جامی در خردنامه ی اسکندری،که هفتمین مثنوی از هفت اورنگ اوست بیش از آنکه از اسکندر و تاریخ و شرح وقایع زندگی او سخن بگوید به روش نظامی در اقبال نامه توجّه دارد و سخن او بیشتر حکمت و اخلاق است که بسیار زیبا آن را سروده است :
چو جامــی به دعوی قلم برگـرفت از او آتــش اندر قلــم در گــرفت
از آن پس که از دل بر افراخـت آه چو سایه پس از نور خورشید و ماه
در حکمت و موعظت برگــــشاد تســلّی خــاطر به این بــیت دارد
کز اسرار حکمت سخـــن رانـدن به از قــصّه هــای کــهن خواندن
( همان : ۲۳/۲۲)
عبدی بیگ در مورد هاتفی و تقلید او از نظامی می گوید :
پس از او چه شد هاتفی گنج سنج از آن پنج شد مُلــــک او چار گنج
به وصـــفِ سکنــــدر نــیاورد در گهر کــــــرد لیـــــکن نثــارِ ثمر
زحــکمـت نــیاورد دُرّ در مــیان به افسـانه ای گشت قــــانـع از آن
ولیکن چـــــو افسانه ای دلـپذیر کــزآن شــادمان شد خرد در ضمیر
بیـــانش دمد در تنِ مــرده جان تـو گویـی که جــان دارد اندر بیان
( همان : ۲۳)
عبدی بیگ در مقدّمه ی آیین اسکندری ، از خمسه‌ی قاسمی که از شاعران معاصر وی است نام می برد و به شدّت طرز سخن و شیوه‌ی او ر ا می ستاید. عبدی بیگ در این مقدّمه گزارش می دهد که اگر چه هنوز خمسه‌ی او به پایان نرسیده است ،امّا امّید وار است که او در این کار بزرگ توفیق حاصل کند . او خود را تحت تأثیر شیوه‌ی سخنوری او قلمداد می کند و می گوید :
چـو نـوبت ازو قـــاسمی رارســید قلم بـــــر سر نقش مانی کشید
بــــــرافراخت رایــــات معنی بلند زگفتار او قــــــدسیان بهره مند
ســخن های آن نــــــادر روزگـــار زدل می برد زنگ و از جان غــبار
نه نظم اســت سحریست اندر کــلام زتشبیه معجز توان کـــــرد نــام
نهــــان مــعنی او به نقش مِـــــداد چـــو آب حیــاتســت اندر سـواد
چنــــان طبع فیّاض او سحر ســاز که سحرش زمعجز گرفــتته طـراز
هــــــــنوز ارنشد خمسه ی او تمام امیدست که آن صیدش آید به دام
دهـــــد فیض آن پنـج گنج گــــهر چه آن گنج بل پنج گنـــج دگــر
کــــــــزو تازه شد شیوه ی مثنوی دریــن شیوه اورا رســد خســروی
مرا او براین سحر سنجی گــــماشت وگر نه دلم میل گفــتن نــــداشت
مـــــرا او براین داشت در مـــثنوی کزین سان کنم خــمسه را پـیروی
چـو آن سحر گــــفتار جــادو فریب ســـخن را زدرّ هـــــــنرداد زیب
زوصف سکندر نـــشد گنــج سنــج زشهنامــــه ی شاه آورد گـــــنج
زشهنامـــــــــه ی شاه جنّت مکان گهر ریــخت در مخزن کـــن فکان
( عبدی بیگ ، ۱۹۷۷ م : ۲۴)
« شاعر در پایان نخستین بخش منظومه ی خود متذکر می شود که وی اثر خود را پس از پنچ استاد سخن و پنج شاعر عالیقدر که درباره ی اسکندر قلم فرسایی کرده اند به نظم در آورده است »
(همان: پیشگفتار )
عبدی بیگ آیین اسکندری و چهار اثر دیگرش را حاصل و نتیجه‌ی تلاش و تأمّلی می داند که در مطالعه‌ی آثار پنج شاعر بزرگ متقدّم بر خود کرده است . اگر چه او هدف خود را نظیره گویی از این شاعران و به ویژه نظامی گنجوی می داند ولی معتقد است تکرار داستان اسکندر در ادوار مختلف باتوجّه به شأن و جایگاه او در میان سایر پادشاهان و نام آوران تاریخ دور از انصاف نخواهد بود :

 

برای دانلود متن کامل پایان نامه به سایت fotka.ir مراجعه نمایید.

 

نظر دهید »
بررسی عالم پس از مرگ از دیدگاه دین اسلام و دین زرتشت با تکیه بر متون دینی مقدس- قسمت ۵
ارسال شده در 25 فروردین 1400 توسط نجفی زهرا در بدون موضوع

فرَشُو-کِرِتی؛ اسم مرکب از نوشدگی، رستاخیز، تن پسین است. پایان یک دوره از این جهان و آغاز زندگی نوین در یک جهان بدون درد و مرگ با زندگی جاویدان است. در متون پهلوی “فرَشکَرت” کامل‌سازی جهان تعبیر شده است. پس از اینکه قیامت شد و رستاخیز انجام گشت و همه دیوان و دروجان نابود شدند و همه بدکاران و گنه‌کاران به سزای عمل‌شان رسیدند و اهریمن و آزدیو معدوم شدند، جهان نو می‌شود و نیکوکاران در یک زندگی و دنیای نوینِ بدون مرگ، همه پانزده یا چهل‌ساله به‌سر خواهند برد. این دوران “فرشگرد” است. هنگامی که رستاخیز شد، به حساب کردار مردم رسیدگی می‌شود. بدکاران و گناهکاران همه به دوزخ می‌روند و در یک حادثه هولناک معدوم می‌شوند. در پایان، دیوان و اهریمن نیز تباه و نابود می‌شوند. آنگاه زندگی در یک جهان نو برای نیکوکاران ادامه می‌یابد که این فرشکرت است.[۱۸۴]
در بندهشن، سوال زرتشت از هرمزد را از نحوه چگونگی رستاخیر این‌گونه می‌بینیم: «رستاخیز چگونه بود؟ او پاسخ داد چون آسمان را بی‌ستون، به مینویی ایستاده، دورکرانه، روشن و از گوهر خُماهَن آفریدم، وچون نیز زمین را آفریدم که همه جهان مادی را برد، و او را بر نگدارنده‌ای مادی نیست، و چون دانه را آفریدم که در زمین بپراکنند، باز روید و به افزون باز بُود، و چون نیز من در گیاه رنگ آفریدم گونه گونه، و چون نیز من در گیاهان و دیگر چیزها آتش دادم به ناسوختن، و چون نیز من در زهدان مادر کودک آفریدم و نگهداری کردم و جدا جدا، موی و پوست و جان، … یکی یکی از ایشان، هنگامی که آفریده شد، بدان آفرینش دشخوارتر بود که رستاخیز کردن. چه مرا در رستاخیز یاری چون ایشان هست که چون ایشان را آفریدم نبود. بَرنگَر که چون آن نبود، آن‌گاه من آنان را بساختم، آن را که بود، چرا باز نشاید ساختن؟ زیرا، بدان هنگام، از مینوی زمین استخوان، از آب خون، از گیاه موی و از باد جان را – همان‌گونه که در اغاز آفرینش پذیرفتند- بخواهم نخست، استخوان کیومرث را برانگیزد، سپس، آن مشی و مشیانه، و سپس دیگر کسان را براگیزد. به پنجاه و هفت سال، سوشیانس مرده انگیزاند، همه مردم را برانگیزد، چه پرهیزکار، چه دروند مردم. هرکس را از آن جای براگیزاند که ایشان را جان بشد، یا نخست بر زمین افتادند. پس، چون همه جهان مادی را، تن به تن، باز آراید، آن‌گاه، بدیشان شکل بدهند و آن روشنی را که با خورشید است، نیمی به کیومرث و نیمی به دیگر مردم بدهند. سپس مردم، مردم را بشناسند که روان، روان را و تن، تن را بشناسد که این مرا است پدر، این مرا است برادر، این مرا است زن، این مرا است کدامین خویشاوند نزدیک.
پس انجمن “ایسَتواستَران” بود، آن جای که مردم بر این زمین بایستند. در آن انجمن، هر کس نیک کنشی و بدکنشی خویش را ببیند، پرهیزکار در برابر دُروند آن گونه پیدا بود که گوسپند سپید در برابر آن که سیاه است. در آن انجمن، پرهیزکاری را که در گیتی دُروندی دوست بود، آن دروند از آن پرهیزکار گله کند که “چرا در گیتی از کنش نیکویی که خود تو وریدی، مرا آگاه نکردی؟” اگر همان‌گونه باشد که آن پرهیزکار او را نیاگاهنیده باشد، آن‌گاه او را بدان انجمن شرم باید بُردن.
پس، پرهیزکار را از دُروند جدا کنند. پرهیزگار را گرودمان برند. دروند را به دوزخ باز افگنند. سه شبانه‌روز، تنومند و جان اومند، دوزخی، در دوزخ پادافره کشند. پرهیزکار، در گرودمان، تومند و جان اومند، آن سه‌شبانه‌روز را شادی بیند. چنین گوید که بدان روز که رومند از پرهیزکار و پرهیزکار از درومند جدا شوند، هر کس را اشک تا به قوزک فرود آید. چون پسر را از انبازیِ پدر و برادر را از آن که برادر است و دوست را از آن که دوست است جدا کنند، هرکس آن کنشِ خویش را تحمل کند. گرید پرهیزکار بر درومند و درومند گرید بر خویشتن. باشد که پدر پرهیزکار و پسر درومند است، باشد که برادری پرهیزکار و یکی درومند است. … در آن “فرشکرد‌سازدی” آن مردم پرهیزگار که نوشتم پانزده مرد و پانزده کنیزک زنده‌اند به یاری سوشیانس برسند. … مردانی را که بالغ بودند، آن‌گاه به سن چهل‌سالگی بازآرایند و آنان که خرد و نارسید بودند، آن‌گاه ایشان را به سن پانزده‌سالگی باز آفرینند. هرکس را زن و فرزند دهند و با زن هم‌خوابگی آنگونه کنند که اکنون در گیتی هست، اما فرزندزایی نبود. … اهریمن و آز، بدان دعای گاهانی، به شکسته افزاری، از کار افتاده، آز آن گذر آسمان که از آن درتاخته بودند، باز به تیرگی و تاریکی افتند. گوُزَهرمار بدان فلز گداخته بسوزد و فلز در دوزخ تازد و آن گند و ریمنی میان زمین، که دوزخ است، بدان فلز سوزد و پاک شود. آن سوراخ که اهریمن بدان درتاخته بود، بدان فلز گداخته شود. آن زمین دوزخ را باز به فراخی گیتی آورند و فرشگرد شود در جهان. جهان جاودانه و به کام. بی‌مرگ شود. این را نیز گوید که این زمین بی‌فراز و نشیب، و هامون بشود و کوه و چگاد و گودی دارای بلندی و دارای پستی، نباشد.»[۱۸۵]
این روند با اصطلاح فرشگرد بیان مى شود. به واقع، فرشگرد (نوسازى، عالى سازى)، نقطه اوج روندى است که از همان ابتداى آفرینش، شروع شده و در درون آن وجود داشته است. در این روند، نیروهاى نیک پیوسته در جدال با نیروى شر، گام به گام، پیش مى روند تا عاقبت در پایان دوران دوازده هزارساله، خوبى و راستى و پاکى بر بدى و دروغ و پلیدى، چیره مى شود. در این هنگام، زمان گذرا به پایان مى‌رسد و همه اجزاى گیتى، همچون هنگام ازل (یا روزگار پیش از «سانحه ازلى»)، از هرگونه بدى و شرارت، زدوده مى‌گردد.
باید دانست که «تغییرى که در هستى پایان جهان رخ مى‌دهد، سرشت گیتى را دگرگون نمى‌سازد؛ و فقط آنچه در هستى گیتى‌اى باعث ناخشنودى است، تغییر مى‌کند، اما تجربه‌هاى گوارا، تأثیر خود را از دست نمى‌دهند. برخلاف آنچه برخى پژوهندگان نتیجه گرفته‌اند، تعالى یا پالودگى گیتى در آخرالزمان، هیچ گونه نگرش منفى نسبت به لذت‌هاى زمینى در بر ندارد. در واقع، باید گفت که این هستى گیتى‌اى است که به هستى مینوى نزدیک‌تر مى‌شود، بى آنکه گیتى بودن خود را از دست بدهد. از دیدگاه زرتشت، نمونه آرمانى هستى، چیزى است که به معناى واقعى کلمه، بهترین‌هاى هر دو جهان را با هم درآمیزد».[۱۸۶] این‌گونه، هرچه به پایان دوران نزدیک‌تر مى‌شویم، روند فرشگردسازى شتاب بیشترى پیدا مى‌کند و نشانه‌هاى آشکارترى را به نمایش مى‌گذارد. اوج این روند، با ظهور موعودها یا سوشیانت‌هاى سه‌گانه، صورت‌بندى مى‌شود. فرشگرد با ظهور موعود، شاخصه‌های رهایی از اهریمن را شدت می‌بخشد.

 

برای دانلود متن کامل پایان نامه به سایت tinoz.ir مراجعه کنید.

۳-۱-۱۰ سوشیانت

واژه سوشیانت در اصطلاح به معنای «سود رساننده در آینده» است.[۱۸۷] این واژه سه بار در گاهان آمده است. در یسنای ۴۵، زرتشت، اشاره به پیامبر بزرگی می‌کند که که انتظار آمدنش را پس از زمان خود دارد. تا تلاشهای زرتشت به ثمر بنشیند. شاید از دل متون این برآیند به چشم نیاید؛ اما تفسیر این‌گونه متون، با این واقعیت که در طول تاریخ، زرتشتیان، به گونه‌ای عمیق و شدید، در آرزوی پیدا شدن موعود بوده‌اند، همنوایی دارد. برای زرتشت این اتفاق آشکار بوده است که فرشگرد در زمان حیات او رخ نمی‌دهد. ظهور امید و رهایی بشریت از دل اهریمن و نجات از رنج، در ابتدا به‌وسیله زرتشت به‌وجود آمد.[۱۸۸] «کسی‌که از برای نجات جهان خاکی به‌ما راه راست بنمود و از برای جهان معنوی به‌سوی آفریدگان حقیقی در آنجایی‌که بارگاه قدس اهوراست دلالت کرد آن مرد وفاشناسی که مانند تو دانا و مقدس است ای مزدا».[۱۸۹]
نخستین این منجی‌ها، اوشیدر است که در آغاز هزاره دهم ظهور مى کند و بخشى از پلیدى‌ها را نابود مى‌کند. در بندهش آمده: «اوشیدر زرتشتان، به دین رهبر و پیامبر راستین (زرتشت)، از سوى هرمزد آید. دین آورد و رواج بخشد. تنگى و خشکى کاهد، رادى و آشتى و بى کینى در همه جهان گسترش یابد. سه سال گیاهان را سرسبزى دهد … گرگ سردگان، همه نابود شود».[۱۹۰] در پایان هزاره اوشیدر، دیوى به نام ملکوس بر جهان مى‌تازد و زمستانى با برف و تگرگ بى‌شمار پدید مى‌آورد که بسیارى از مردم را نابود مى کند. [۱۹۱]
در آغاز هزاره یازدهم، “اوشیدرماه” ظهور مى کند. او در سی‌سالگی به دیدار اور مزد می‌رسد و با “دادیگ” پلیدی‌ها را پاک می‌کند و با مظاهر بدی مبارزه می‌کند. در بندهش ذکر شده: «او (اوشیدرماه) نیز دین آورد و در جهان رواج بخشد. شش سال بر گیاهان سرسبزى دهد. آن دروج آز تخمه را که مار است با خرفستران نابود کند».[۱۹۲] در پایان این هزاره، نیروهای اهریمنی در این دوره، تحلیل می‌روند. نتیجه‌ی این کم شدن نیروی اهریمنی، نیاز مردم به غذا کم می‌شود. به‌گونه‌ای که مردم با یک بار غذا خوردن، تا سه روز گرسنه نمی‌شوند. سپس دیگر نیزی به گوشت ندارند. در آخر حتی آب نیز نمی‌خواهند و ده سال پیش از زنده شدن مردگان توسط سوشیانت، مردم نیازی به خوردن ندارند و نه می‌میرند. این اثر ضعیف شدن اهریمن و سپاه او است که در ذات گیتی نهفته است.[۱۹۳]
در پایان هزاره‌ اوشیدرماه، سومین منجی، یعنی سوشیانت، به دنیا می‌آید و در سن سی‌سالگی به دیدار اورمزد می‌رسد.[۱۹۴] کیخسرو، پسر سیاوش و نوه‌ی کیکاوس، یکی از جاودانانی است که در پایان جهان برای نو آراستن زمین و مردمان و فرشگرد باز می‌آید. کیخسرو به دیدار سوشیانت می‌رسد و سپس نبردهای این دو با اهریمننان آغاز می‌گردد. سوشیانت فرجامین نبرد را براى نابودى دیوان و مظاهر بدى راهبرى مى‌کند. گرشاسپ، از مرگ و بى‌خودى برمى‌خیزد و ضحاک را مغلوب مى‌کند و این‌گونه، مرحله نهایى فرشگرد، با انگیزش تن مردگان توسط سوشیانت، آغاز مى‌شود.[۱۹۵] از سویى دیگر، در این هنگام، ایزدان و امشاسپندان وارد نبردى نهایى و همه جانبه با دیوان همستار خود مى‌شوند و هر یک جداگانه، دشمن خویش را نابود مى کنند.در بندهشن و زادسپرم آمده: «و روشنان (=آفریدگان اهوره مزدا) هر یک جداگانه، دشمن خویش را نابود کنند». [۱۹۶]و «پس، هرمزد اهریمن را، بهمن اکومن را، اردیبهشت ایندر را، شهریور ساوول را، اسپندارمذ ترومد را که هست، خرداد و امرداد تریز و زریز را، راستگویی آن دروغگویى را و سروش پرهیزگار، خشم دارنده درفش خونین را گیرند. پس، دو دروج، فراز مانند: اهریمن و آز»[۱۹۷] آنگاه، خداى بزرگ، در هیئت یک موبد، وارد کارزار گیتى مى‌شود و بزرگ‌ترین مظاهر بدى و پلیدى را با خواندن دعاى «اهونور»، از میان برمى دارد. متن بندهش اینگونه است: «هرمزد به گیتى آید، خود زوت[۱۹۸] است. سروش پرهیزگار راسپى[۱۹۹] است. … اهریمن و آز، بدان دعاى گاهانى (اهونور)، به شکسته افزارى، از کار افتاده، از آن گذر آسمان که از آن درتاخته بودند، باز به تیرگى و تاریکى افتند».[۲۰۰] سپس رود بزرگى از فلز گداخته پدیدار مى شود که روان و تن تمامى انسان‌ها ـ چه گناهکار و چه پرهیزگار ـ را از هرگونه بدى، پاک مى کند و با همان رود گداخته، بقیه مظاهر حضور اهریمن در گیتى، مانند دوزخ، نابود مى شود. در نتیجه، رخداد عظیم فرشگرد، عاقبت، همه پى‌آمدهاى شوم ناشى از تازش اهریمن به گیتى را «التیام» مى بخشد و هر بدى و پلیدى را از میان مى‌برد، چندان که بهشت برین و زمین به هم مى پیوندد و عاقبت با پاک شدن گیتى و پیوستن آن به مینو، «دوران» به پایان مى‌رسد.

 

۳-۲-۱مرگ در اسلام

اصل و ریشه واژه “موت” در لغت عرب به معنای از «دست رفتن توان و قدرت از چیزی» است. [۲۰۱] قدر مشترک این لفظ در کاربردهای عربی نظیر کاربرد آن در مورد خاموشی آتش، غیر قابل کشت بودن زمین وحتی خواب، همین معنا است. در فرهنگ قرآن، مرگ به معنی وفات است، نه فوت. زیرا فوت به معنی زوال و نابودی است، ولی وفات به معنای «اخذ تام و در اختیار گرفتن تمام و کمال یک حقیقت و انتقال آن به سرای دیگر» است. این کار توسط فرشتگان مامور وفات صورت می‌گیرد. [۲۰۲] تعبیر “توفی” در مورد مرگ در حدوده دوازده بار در قرآن به کار رفته است. در قرآن مرگ به خواب و استعمال “توفی” در مورد هر دو[۲۰۳] گواه بر این حقیقت است که انسان هم‌چنان که وقتی می‌خوابد، نیست و نابود نمی‌شود، با مرگ نیز از بین نمی‌رود.
در سوره سجده، کافران از پیامبر، نحوه موت را سوال می‌کنند و می‌پرسند که بعد از مرگ بر روی زمین پراکنده شدیم، آیا دوباره زنده می‌شویم؟ « بگو: فرشته مرگى که بر شما گمارده شده، جانتان را مى‏ستاند، آنگاه به سوى پروردگارتان بازگردانیده مى‏شوید».[۲۰۴] این آیه این مضمون را داراست که فرشته مرگ بر این کار گمارده شده و همه وجود افراد را می‌گیرد و چیزی از حقیقت افراد روی زمین پراکنده و گم نخواهد شد. با این استدلال مرگ به معنای نیستی و نابودی نیست. چون مرگ توسط فرشته مامور صورت گرفته و رجوع مردگان با ارجاع مامور خدا به سوی پروردگار خواهد بود. «آنگاه به سوى پروردگارتان بازگردانیده مى‏شوید». [۲۰۵]
طبق نظر قرآن، انسان با انتقال به سرای دیگر سفر جدیدی را آغاز می‌کند و به مقصد نهایی خودش می‌رسد. «آن روز است که بسوى پروردگارت سوق دادن باشد.» [۲۰۶] «خدا روح مردم را هنگام مرگشان به تمامى بازمى‏ستاند، و (نیز) روحى را که در (موقع) خوابش نمرده است (قبض مى‏کند) پس آن (نفسى) را که مرگ را بر او واجب کرده نگاه مى‏دارد، و آن دیگر (نَفْسها) را تا هنگامى معیّن (به سوى زندگىِ دنیا) بازپس مى‏فرستد. قطعاً در این (امر) براى مردمى که مى‏اندیشند نشانه‏هایى (از قدرت خدا) ست».[۲۰۷]
در نظام آخرت‌شناسی قرآن، انسان در حال حرکت است و در نهایت در نزد خداوند آرام خواهد گرفت. «آن روز، قرارگاه (نهایى) به سوى پروردگار توست».[۲۰۸] این بدان معنا است که از منظر قرآن، حرکت جهان نیز در آخرت آرام می‌گیرد. مرگ در این دیدگاه، یک قانون کلی دانسته شده است.
«هر جاندارى چشنده (طعم) مرگ است، و همانا روز رستاخیز پاداش‌هایتان به طور کامل به شما داده مى‏شود. پس هر که را از آتش به دور دارند و در بهشت درآورند قطعاً کامیاب شده است، و زندگى دنیا جز مایه فریب نیست».[۲۰۹] این آیه ۴ نکته اساسی را یادآور می‌شود:

 

 

مرگ قانون کلی و استثنا ناپذیر است.

جزای کاملِ کردار هرکس تنها در قیامت داده می‌شود.

نجات و رهایی برای کسی است که از آتش جهنم بگذرد و راهی بهشت شود.

این دنیا لذاتش زودگذز و فانی است.

از دیدگاه قرآن، مرگ برای همه انسان‌ها از مقدرات حتمی و تخلف‌ناپذیر است: «و پیش از تو براى هیچ بشرى جاودانگى (در دنیا) قرار ندادیم. آیا اگر تو از دنیا بروى آنان جاویدانند؟ هر نفسى چشنده مرگ است، و شما را از راه آزمایش به بد و نیک خواهیم آزمود، و به سوى ما بازگردانیده مى‏شوید».[۲۱۰] مرگ پایان هر موجود زنده است. «هر جانداره، چشنده طعم مرگ است».[۲۱۱] مفسرانی چون فخر رازی باور دارند نکته‌ای در این آیه نهفته است، و آن این است که «آنچه می‌میرد بدن است نه روح، و مرگ عبارت است از قطع علاقه روان از تن. پس مرگ، روح را نمی‌میراند، بلکه روح مرگ را می‌چشد و در خود هضم می‌کند، با این تفسیر، آنچه چشیده می‌شود (مرگ) از بین می‌رود، نه چشنده که روح باشد. بنابراین، انسانی که می‌میرد در حقیقت مرگ را میرانده، نه این که خودش از بین برود. [۲۱۲]
روح انسان با چشیدن مرگ از تحول و و انتقال رهایی می‌یابند. از این‌رو قرآن درباره ساکنان بهشت می‌فرماید: «در آنجا جز مرگِ نخستین ، مرگ نخواهند چشید و (خدا) آنها را از عذاب دوزخ نگاه مى‏دارد».[۲۱۳]

 

۳-۲-۲ جایگاه انسان در نظام هستی

در جهان‌بینی اسلام، انسان به عنوان یکی از شگفت‌انگیزترین مخلوقات پروردگار، بنا به حکمت الهی، هدفی را دنبال می‌کند و بیهوده و عبث خلق نشده است. از آیات متعدّدی از قرآن کریم می‌توان این نتیجه را گرفت که خلقت جهان آفرینش، مقدّمه‌ی خلقت آدم بوده است و کل جهان هستی و آراستن زمین به نباتات و جانداران و جنگل و دشت، همگی زمینه‌سازی برای قدم نهادن انسان بر روی کره‌ی خاکی است. این ادّعا در بدو امر قدری مبالغه آمیز و خودبینانه می کند و اثبات آن، محتاج شواهد و ادله‌ی زیادی است؛ کما اینکه برخی از متفکّرین معاصر معتقدند که « اینکه ما بگوییم تمام دستگاه هستی برای انسان آفریده شده است، این مطلب نیاز به تحلیل و بررسی زیاد دارد»[۲۱۴] امّا با رجوع به قرآن کریم، آیاتی را می‌توان یافت که همگی دال بر این معنا است. یکی از شواهد بر این مسئله که در قرآن کریم به آن اشاره شده و در آیاتی چند، از آن سخن به میان آمده است، موضوع تسخیر کائنات و موجودات توسّط انسان است. خداوند در سوره‌ی لقمان می‌فرماید: «آیا ندانسته‏اید که خدا آنچه را که در آسمانها و آنچه را که در زمین است مسخر شما ساخته و نعمتهاى ظاهر و باطن خود را بر شما تمام کرده است».[۲۱۵] تسخیر در لغت به معنای «در اختیار گرفتن یک شیئ است به نحوی که هیچگونه اختیاری از خود نداشته باشد» به تعبیر دیگر، شیئ مسخّر موجودی است که «در قهر و غلبه‌ی دیگری داخل شده به نحویکه هیچگونه اراده و اختیاری بر خلاص کردن خود ندارد»[۲۱۶] انسان از چنان ارزش و مقامی برخوردار است که به فرمان خداوند، همه‌ی موجودات جهان آفرینش مسخّر او هستند و به گونه‌ای آفریده شده است که بتواند همه‌ی نیروهای طبیعت را تسخیر کند و از آنها به نفع خود استفاده کند. [۲۱۷]
امّا آیا از این آیات می‌توان شرافت و برتری انسان بر دیگر موجودات را استفاده کرد و آنگاه نتیجه گرفت که خلقت موجودات مقدّمه‌ی خلقت انسان بوده است و به تعبیر دیگر موجودات برای انسان خلق شده‌اند؟ برخی از اندیشمندان معاصر با استناد به آیات دیگر قرآن، اندیشه‌ی انسان محوری و برتری او بر جمیع خلائق را اندیشه‌ی ناصحیحی دانسته‌ند و با توجّه به آیه‌ی ۷۰ سوره‌ی اسرا[۲۱۸] معتقدند که برتری اولاد آدم بر عده‌ی زیادی از موجودات بوده است نه همه‌ی آفریده‌ها و آنگاه نتیجه می‌گیرند که « بنابراین نمی‌توان گفت هدف مطلق جهان هستی انسان است، زیرا موجودات با عظمت‌تر و شریف‌تر نمی‌توانند وسیله‌ی پست‌تر از خود قرار گیرند». [۲۱۹] امّا نباید از نظر دور داشت که «کثیر» موجود در آیه می‌تواند در دو معنا استعمال شود؛ یکی به معنای «جمیع» و دیگری به معنای «بسیار» و سخن فوق‌الذکر تنها زمانی تمام است که از «کثیر» معنایی «بسیار» اراده شده باشد؛ درحالیکه برخی از مفسّرین هر دو احتمال را جائز شمرده‌اند. [۲۲۰] علاوه بر اینکه بر فرض که «جمیع» به معنای «بسیار» باشد نتیجه‌اش آن نیست که آن موجوداتی که انسان بر آنها برتری ندارد، ایشان بر انسان برتری دارند زیرا ممکن است هر دو در یک سطح بوده و مانند آدم و فرشتگان در یک درجه از قرب الهی باشند.[۲۲۱]
گذشته از شاهد قرآنی فوق با نظر به هدف خلقت انسان، می‌توان به راز خلقت کائنات پی برد. خداوند هدف نهائی خلقت انسان را عبادت خویش و رسیدن به بالاترین مرتبه‌ی قرب، معرّفی کرده است. از سوی دیگر رسیدن به این مقام بزرگ، بر خلاف سایر موجودات غریزی نبوده؛ بلکه ناشی از حسن اختیار بوده و با گزینش راه صحیح میسّر می‌گردد. امّا وجود اختیار و عمل اختیاری در گروه وجود راه خیر و شرّ است. به تعبیر دیگر، مادامیکه دو انتخاب، یکی درست و دیگری غلط پیش روی انسان قرار نگیرد صحبت از اختیار و گزینش سخنی به گزاف است. علاوه بر این، فراهم آودرن زمینه‌ی سعادت اختیاری برای انسان علاوه بر مجهّز کردن وی به نیروی اختیار، محتاج فراهم آورن محیطی است که زمینه‌ی هر دوی خیر و شر را داشته باشد، به این معنا که محیطی باشد آمیخته با نعمت و عذاب، آسایش و رنج … و تنها دار دنیا و عالم مادّه از چنین ظرفیّتی برخوردار است و امکان آزمایش انسان در او وجود دارد. لذا قبل از خلقت انسان، چنین محیطی باید مهیّا شده و زمین دارای چنین موجودی شود. خداوند در سوره‌ی کهف پرده از این راز بزرگ بر می‌دارد و بیان می‌کند: «در حقیقت ما آنچه را که بر زمین است زیورى براى آن قرار دادیم تا آنان را بیازماییم که کدام یک از ایشان نیکوکارترند».[۲۲۲]
از اینرو می‌توان نتیجه گرفت که «در این عالم همه‌ی موجودات از زمین گرفته تا آسمان، از جمادات تا نباتات و جانداران، همگی دارای غرض و غایت هستند. امّا هدف نهائی خلقت همه‌ی اینها همانا خلقت انسان و تعالی وجودی اوست؛ یعنی همه‌ی موجودات آفریده شده‌اند تا انسان از آنها بهره‌گیری کرده و خود را به قرب ربوبی و هدف خلقت یعنی به خلافت الهی برساند».[۲۲۳] و «مقصود از آفرینش جهان و پدیدآمدن تدریجی موجودات، این بوده که انسان پدید آید. غرض از پدیدآمدن نباتات، به وجود آمدن حیوانات بوده و منظور از آفرینش همه‌ی اینها، پیدایش هیکل بشری و مقصود از آن، حصول ارواح انسانی و خلافت الهی در زمین بوده است».[۲۲۴] باتوجه به مطالبی که ذکر شد، مرگ عبارت است از نوشیدن عصاره‌ی حیات که برای انسانهای گناه‌کار و نیکوکار متفاوت خواهد بود.

 

۳-۲-۳ سرنوشت روح

 

۳-۲-۳-۱ سرنوشت روح انسان‌های نیکوکار

در هنگام مرگ برای انسان‌های نیکوکار، فرشتگان الهی نازل و پیامبر و پیشوایان ایشان برای او متمثل شده و به او می‌گویند: «به یقین کسانی که گفتند:”پروردگار ما خداوند یگانه است” سپس استقامت کردند، فرشتگان بر آنان نازل می‌شوند که”نترسید و غمگین مباشید، و بشارت باد بر شما به آن بهشتی که به شما وعده داده شده است. ما یاران و مددکاران شما در زندگی دنیا و آخرت هستیم؛ و برای شما هر چه دلتان بخواهد در بهشت فراهم است، و هر چه طلب کنید به شما داده می‌شود”».[۲۲۵] بسیاری از مفسران، بر این عقیده هستند که این امور هنگام مرگ، رخ می‌دهد. این تعبیر نشانه‌ی آن است که این گفتار هنگام احتضار خواهد بود. بعضى از مفسرین چون محمودبن‌ عبدالله لوسی، در کتاب روح المعانى، [۲۲۶] گفته‏است: «این آیه شریفه کلام خدا است نه کلام ملائکه». «وَ لَکُمْ فِیها ما تَشْتَهِی أَنْفُسُکُمْ وَ لَکُمْ فِیها ما تَدَّعُونَ”» [۲۲۷] ضمیر در” فیها” ى اول و دوم هر دو به کلمه” اخره” برمى‏گردد. و کلمه”تشتهی” مضارع از مصدر”اشتهاء” است. و اصل آن نیز کلمه”شهوت” است که به معناى از جا کنده شدن یکى از قواى آدمى بطرف خواسته‏اش مى‏باشد، خواسته‏اى که از آن لذت مى‏برد، مانند شهوت طعام و نوشیدنى، و شهوت جنسى. کلمه”تدعون” در اصل”تدتعیون” بر وزن”تفتعلون” بود که بر حسب قواعد علم صرف، به این صورت درآمده. و این کلمه از باب افتعال از دعا است، و معنایش” تطلبون الدعوه” مى‏باشد، یعنى طلب دعا مى‏کنید. در نتیجه جمله دوم یعنى جمله”وَ لَکُمْ فِیها ما تَدَّعُونَ” دامنه شمولش وسیع‏تر از جمله اول، یعنى جمله”لَکُمْ فِیها ما تَشْتَهِی أَنْفُسُکُمْ” است، چون شهوت طلب مخصوص است، و طلب اعم از آن است. بنا بر این، آیه شریفه به ایشان بشارت مى‏دهد به اینکه در آخرت هر خیر و لذتى را که تصور بشود، و براى شهوتشان ممکن باشد که اشتهاى آن کند، دارا هستند، چه از خوردنیها و چه نوشیدنیها، و چه لذتهاى جنسى، و چه غیر آن. بلکه از این هم وسیع‏تر و بالاتر دارند، و آن این است که هر چه را بخواهند بیش از آن را دارند. [۲۲۸]
در سوره نحل در برخورد ملائک با افرد مومن و نیکار چنین بیان می‌کند: «همانها که فرشتگان (مرگ) روحشان را می‌گیرند در حالی که پاک و پاکیزه‌اند؛ به آنها می‌گویند: “سلام بر شما! وارد بهشت شوید به خاطر اعمالی که انجام می‌دادید”».[۲۲۹]
در تفسیر این که چه کسانی شامل این سلام و خوش‌آمد ملائکه خداوند می‌شوند در جای دیگر قرآن اشاره می‌کند: «(آری) آنها که ایمان آوردند، و ایمان خود را با شرک و ستم نیالودند، ایمنی تنها از آن آنهاست؛ و آنها هدایت‌یافتگانند».[۲۳۰]

 

۳-۲-۳-۲ سرنوشت روح انسان‌های گناه‌کار

در قرآن اشاره‌های بسیار زیادی درباب احوال بعد از مرگ برای کافران و گنه‌کاران وجود دارد. «و اگر ببینی کافران را هنگامی که فرشتگان (مرگ)، جانشان را می‌گیرند و بر صورت و پشت آنها می‌زنند و (می‌گویند:) بچشید عذاب سوزنده را (، به حال آنان تأسف خواهی خورد)».[۲۳۱] خداوند درباره‌ی کسانی که از دین الهی به راحتی و سادگی برگردند، به آن پشت می‌کنند، احکام خدا را نادیده می‌گیرند و دست به نفاق می‌زنند در قرآن می‌فرماید: «حال آنها چگونه خواهد بود هنگامی که فرشتگان (مرگ) بر صورت و پشت آنان می‌زنند و جانشان را می‌گیرند».[۲۳۲] بدین سبب که از پی راهی که موجب خشم خداست رفتند و راه خشنودی او را نپیمودند خدا هم اعمالشان را محو و باطل گردانید. در سوره انعام قرآن، گروهی را ذکر می‌کند که برخلاف حال افراد نیکوکار، در هنگام مرگ، با برخورد سخت فرشتگان روبه‌رو خواهند بود و آنها کسانی هستند که به خدا دروغ می‌بندند و خود را در جایگاهی که شایستگی آن را ندارند می‌بینند و بر آن تکیه می‌کنند و در برابر سخنان پیامبر و گفتار خدا سر تعظیم فرود نمی‌آورند و کرنش نمی‌کنند: «چه کسی ستمکارتر است از کسی که دروغی به خدا ببندد، یا بگوید: “بر من، وحی فرستاده شده” در حالی که به او وحی نشده است، و کسی که بگوید: “من نیز همانند آنچه خدا نازل کرده است، نازل می‌کنم” و اگر ببینی هنگامی که (این) ظالمان در شداید مرگ فرو رفته‌اند، و فرشتگان دستها را گشوده، به آنان می‌گویند: “جان خود را خارج سازید! امروز در برابر دروغهایی که به خدا بستید و نسبت به آیات او تکبّر ورزیدید، مجازات خوارکننده‌ای خواهید دید” (به حال آنها تأسف خواهی خورد)».[۲۳۳]
باتوجه به آیات مورد اشاره، برای افراد گنه‌کار، مرگ و روبه‌رو شدن با فرشتگان مامور مرگ، قبر و برزخ، پرسش و پاسخ، بسیار دشوار و پرمصیبت خواهد بود. از این‌رو قرآن از آن به «رخداد پرماجرا و سنگین»[۲۳۴] (نازعات: ۳۴) یاد کرده است. برای جان دادن این افراد، حالت بسیار سختی را قرآن به تصویر می‌کشد. «همانها که فرشتگان (مرگ) روحشان را می‌گیرند در حالی که به خود ظلم کرده بودند! در این موقع آنها تسلیم می‌شوند (و به‌دروغ می‌گویند:) ما کار بدی انجام نمی‌دادیم! آری، خداوند به آنچه انجام می‌دادید عالم است. (به آنها گفته می‌شود:) اکنون از درهای جهنم وارد شوید در حالی که جاودانه در آن خواهید بود! چه جای بدی است جایگاه مستکبران».[۲۳۵] با این تفسیر، چنان حالت دهشت و ترس، گنه‌کاران را فرا می‌گیرد که ناگهان خود را رخدادی سنگین مواجه می‌بینند و همه هستی خود را فراموش کرده و آنان را دچار بهت و حیرانی میکند. «(آری، این مجازات الهی) بطور ناگهانی به سراغشان می‌آید و مبهوتشان می‌کند؛ آنچنان که توانایی دفع آن را ندارند، و به آنها مهلت داده نمی‌شود»[۲۳۶]
در تفسیر آیه ۱۲۴ سوره طه[۲۳۷] فیض کاشانی، آورده است که اهل سنت از پیامبر اسلام نقل کرده‌اند که آن حضرت فرود: «آیا می‌دانید آیه «فان له معیشه ضنکا» درباره چه کسانی نازل شده است؟ “گفتند: خدا و رسول او داناتر است” فرمود: درباره عذاب قبر کافر، حق تعالی بر او ۹۹ اژدها مسلط گرداند که هر یک، نُه سر دارد و تا روز قیامت او را می‌گزند و به بدن او سم وارد می‌کنند.[۲۳۸]

 

۳-۲-۴ برزخ

برزخ در لغت به معنای حد فاصل بین دوچیز گفته می‌شود.[۲۳۹] این واژه در قرآن در سه‌جا به کار رفته است:

 

 

«دو دریای مختلف (شور و شیرین، گرم و سرد) را در کنار هم قرار داد، در حالی که با هم تماس دارند.در میان آن دو برزخی است که یکی بر دیگری غلبه نمی‌کند و به هم نمی‌آمیزند«او کسی است که دو دریا را در کنار هم قرار داد؛ یکی گوارا و شیرین، و دیگر شور و تلخ؛ و در میان آنها برزخی قرار داد تا با هم مخلوط نشوند (گویی هر یک به دیگری می‌گوید) دور باش و نزدیک نیا».[۲۴۰]

(آنها همچنان به راه غلط خود ادامه می‌دهند) تا زمانی که مرگ یکی از آنان فرارسد، می‌گوید: «پروردگار من! مرا بازگردانید. شاید در آنچه ترک کردم (و کوتاهی نمودم) عمل صالحی انجام دهم!» (ولی به او می‌گویند:) چنین نیست! این سخنی است که او به زبان می‌گوید (و اگر بازگردد، کارش همچون گذشته است)! و پشت سر آنان برزخی است تا روزی که برانگیخته شوند».[۲۴۱]

برزخ در اصلاح «به فاصله بین مرگ (دنیا) و رستاخیز» گفته می‌شود.[۲۴۲] یعنی از آن زمان که انسان می‌میرد و در قبر مدفون می‌شود. «آن‌گاه به مرگش رسانید و در قبرش نهاد»[۲۴۳] بدن محسوس و مادی او متلاشی میگردد، تا آن زمان که خداوند دوباره او را از قبر بر می‌انگیزد. «و اینکه رستاخیز آمدنی است، و شکّی در آن نیست؛ و در حقیقت، خداست که کسانى را که در گورهایند برمى‌انگیزد».[۲۴۴] در عالم برزخ خواهد بود.
پاره‌ای از آیات بر بهره‌مندی مومنان از نعمت و بخورداری کافران و ظالمان از عذاب پس از مرگ و پیش از برپایی قیامت دلالت می‌کنند. در سوره غافر به این مطلب به صراحت اشاره شده است. «خداوند او را از نقشه‌های سوء آنها نگه داشت، و عذاب شدید بر آل فرعون وارد شد. عذاب آنها آتش است که هر صبح و شام بر آن عرضه می‌شوند؛ و روزی که قیامت برپا شود (می‌فرماید:) “آل فرعون را در سخت‌ترین عذابها درآورید”».[۲۴۵] در این دو آیه از دو نوع عذاب برای فرعونین سخن به میان آمده است. یکی “سوالعذاب” که عرضه فرعونیان بر آتش است و دیگری “اشدالعذاب” که عبارت است از انداختن فرعونیان در آتش. شواهدی وجود دارد که عذاب اول مربوط به برزخ و عذاب دوم مربوط به آخرت است. اولین شاهد، مقید شدن عذاب اول به صبح و شام است، زیرا صبح و شام در عالم برزخ است که جهانی شبیه دنیا است. شاهد دیگر این‌که عذاب دوم، که مربوط به قیامت است با عبارت “یوم تقوم الساعه” مشخص شده است. بنابر این، “سوءالعذاب” که قبل از آن ذکر شده است، مربوط به قیامت نیست.[۲۴۶] شاید بتوان در چگونگی عذاب و تفاوت آنها نیز تمسک کرد. اگر چه هر دو عذاب به وسیله آتش است؛ اما عذاب اولی عرضه بر آتش است و عذاب دوم ورود در آتش، که در قیامت صورت می‌گیرد. بنابر این، مراد از آتش دوزخ است، ولی برزخیان در برزخ، از دور آن را مشاهده می‌کنند و عذاب می‌شوند؛ ولی در قیامت از نزدیک. در ذیل آیه مذکور، از پیامبر اسلام نقل شده است که «هنگامی که یکی از شما از دنیا برود، جایگاه او صبح و شام به او عرضه می‌شود، اگر از اهل بهشت باشد جایگاهش در بهشت و اگر از اهل جهنم باشد جایگاهش در جهنم است. به او گفته می‌شود این جایگاه تو است، هنگامی که خداوند تو را در قیامت مبعوث کند.[۲۴۷]
با توجه به تفسیر آیه توسط پیامبر اسلام، می‌توان دریافت کرد که: اولا عذاب برزخی اختصاص به آل‌فرعون ندارد. ثانیا: هم‌چنان که اهل جهنم در برزخ معذب‌اند در مقابل، مومنان و صالحان نیز با مشاهده جایگاه خویش در بهشت لذت می‌برند. بنابر این، نعمت و عذاب یا بهشت و دوزخ، امری مسلم است.

 

۳-۲-۵ قیامت

از جمله پرسش‌های مهم درباره قیامت در قرآن، پرسش از زمان و وقوع آن است. «درباره قیامت از تو سؤال می‌کنند، کی فرامی‌رسد؟ بگو: “علمش فقط نزد پروردگار من است؛ و هیچ‌کس جز او (نمی‌تواند) وقت آن را آشکار سازد؛ (اما قیام قیامت، حتی) در آسمانها و زمین، سنگین (و بسیار پر اهمیت) است؛ و جز بطور ناگهانی، به سراغ شما نمی‌آید.” (باز) از تو سؤال می‌کنند، چنان که گویی تو از زمان وقوع آن باخبری! بگو: “علم آن تنها نزد خداست؛ ولی بیشتر مردم نمی‌دانند”».[۲۴۸] علاوه بر این آیه قرآن مکرر بر این مساله ترار ارد که زمان و تاریخ قیامت علمی است که تنها خداوند از آن باخبر است. هیچکس حتی پیامبر اسلام نیز از آگاه نیست.
«براى مردم (وقت( حسابشان نزدیک شده است، و آنان در بى‌خبرى رویگردانند».[۲۴۹] (انبیا:۱) «نزدیک شد قیامت و از هم شکافت ماه».[۲۵۰] « مردم از تو در باره رستاخیز مى‌پرسند؛ بگو: “علم آن فقط نزد خداست” و چه مى دانى؟ شاید رستاخیز نزدیک باشد».[۲۵۱] «(یا آفریده‌اى از آنچه در خاطر شما بزرگ مى‌نماید (باز هم برانگیخته خواهید شد) پس خواهند گفت: “چه کسى ما را بازمى‌گرداند؟” بگو: “همان کس که نخستین بار شما را پدید آورد” (باز سرهاى خود را به طرف تو تکان مى‌دهند و مى‌گویند: “آن کى خواهد بود؟” بگو: “شاید که نزدیک باشد”» [۲۵۲]
بنابر این از دیدگاه قرآن، آگاهی از زمان برپایی رستاخیز، تنها از آن خداوند است و قیامت ناگهان فرا خواهد رسید. با ‌توجه به این مهم، در متون اسلامی برای وقوع قیامت علائمی و نشانه‌هایی بیان شده است. «آیا (کافران‌) جز این انتظار مى‌برند که رستاخیز به ناگاه بر آنان فرا رسد؟ و علامات آن اینک پدید آمده است. پس اگر (رستاخیز) بر آنان دررسد، دیگر کجا جاى اندرزشان است؟»[۲۵۳] اشراط، جمع شَرَط به معنای علامت و نشانه است. و اصل، در آن شرط، به معنای چیزی است که وجود چیز دیگر به آن وابسته است. بنابراین، در معنای شَرَط نیز معنای اصل (شَرط) لحاظ شده است.[۲۵۴] به نظر غالب مفسران، “الساعه” به معنی قیامت است.[۲۵۵]
بر اساس این آیه، برپایی قیامت، نشانه‌هایی دارد و این نشانه‌ها چنان‌که از دیگر آیات استفاده می‌شود، بر دوگونه است:
الف) حوادثی که پیش از وقوع قیامت و دگرگونی نظام آفرینش رخ می‌دهد و کلمه “اشراط” غالبا به این قسم از رخ‌داد اطلاق می‌شود. آیه پیش‌گفته نیز صراحت دارد که قیامت دارای نشانه‌هایی است که تحقق یافته‌اند. بنابراین، ناظر به همین دسته از حوادث(اشراط‌الساعه) است.
ب) حوادثی که موجب به‌هم خوردن نظام آفرینش است و به عبارت دیگر تحولات و دگرگونی‌های جهان در آستانه قیامت یا هم‌زمان با برپایی قیامت(مشاهدالساعه) است.
در پرتو آیات قرآن، به برخی از هریک از این‌دو دسته حوادث اشاره می‌شود:

 

 

ویران شدن سد یاجوج و ماجوج:

از جمله حوادث پیش از وقوع قیامت، ویران شدن سدی است که ذوالقرنین برای دفع فتنه‌گری‌ها وجلوگیری از هجوم یاجوج و ماجوج در مقابل‌ آن‌ ها ساخت. این مطلب از دو آیه از قرآن کریم، به ویژه وقتی آن دو با هم ضمیمه شوند به خوبی استفاده می‌شود. «(آنگاه) گفت: “این رحمتى از جانب پروردگار من است، و(لى) چون وعده پروردگارم فرا رسد، آن (سد) را درهم کوبد، و وعده پروردگارم حق است”. و در آن روز آنان را رها مى‌کنیم تا موج‌آسا بعضى با برخى درآمیزند و (همین که) در صور دمیده شود، همه آنها را گرد خواهیم آورد.»[۲۵۶]
براساس این آیه ذوالقرنین، ساخت سد را رحمت و نعمتی از جانب پروردگار می‌شمارد که به وسیله آن شر یاجوج و ماجوج از برخی امت‌ها دفع می‌شود و این رحمت را تا فرا رسیدن وعده الهی برقرار می‌شمارد و آن هنگام است که سد ویران خواهد شد. مراد از “وعده” در این آیه شریفه یا وعده الهی در خصوص سد است، که سدِ ساخته شده به دست ذوالقرنین ویران خواهد شد. در این صورت، ویرانی سد از جمله علایمی است که ذوالقرنین، از آن خبر داده است یا آن‌که مراد از وعده، همان “وعده” الهی است که هم‌زمان با برپایی قیامت، کوه‌ها فرو می‌پاشد و دنیا ویران می‌شود. در این میان سد ذوالقرنین نیز ویران خواهد شد.[۲۵۷] با این اوصاف، بر اساس احتمال اول، آیه مربوط به حوادث دسته نخست(اشراط‌الساعه) و بر اساس احتمال دوم مربوط به حوادث دسته دوم(مشاهدالساعه) خواهد بود.
«تا آن زمان که «یأجوج» و «مأجوج» گشوده شوند؛ و آنها از هر محلّ مرتفعی بسرعت عبور می‌کنند.و وعده حقّ ( قیامت‌) نزدیک می‌شود؛ در آن هنگام چشمهای کافران از وحشت از حرکت بازمی‌ماند؛ (می‌گویند:) ای وای بر ما که از این (جریان) در غفلت بودیم؛ بلکه ما ستمکار بودیم.» حاصل معنای این دو آیه، این است که خداوند می‌فرماید «پیوسته ما اعمال صالح را برای مومنان نوشته و از کوشش‌های آن‌ ها ناسپاسی نمی‌کنیم. شهرها و آبادی‌هی ظالم را هلاک می‌کنیم تا آن زمان که سد یاجوج و ماجوج گشوده شود و آن‌ ها از بلندی به سرعت عبور کرده و به سوی مردم هجوم آورند. آن‌گاه خداوند می‌فرماید: وعده الهی نزدیک است».[۲۵۸] بی‌شک این آیات نشانگر نشانه‌های برپایی قیامت است.

 

 

پیدایش دود در آسمان:

« پس در انتظار روزى باش که آسمان دودى نمایان برمى‌آورد، که مردم را فرو مى‌گیرد؛ این است عذاب پر درد. (مى‌گویند:) “پروردگارا، این عذاب را از ما دفع کن که ما ایمان داریم.” آنان را کجا (جاى‌) پند(گرفتن) باشد، و حال آنکه به یقین براى آنان پیامبرى روشنگر آمده است. پس، از او روى برتافتند و گفتند: “تعلیم‌یافته‌اى دیوانه است.” ما این عذاب را اندکى از شما برمى‌داریم (ولى شما) در حقیقت باز از سر مى‌گیرید».[۲۵۹]

 

نظر دهید »
  • 1
  • ...
  • 291
  • 292
  • 293
  • ...
  • 294
  • ...
  • 295
  • 296
  • 297
  • ...
  • 298
  • ...
  • 299
  • 300
  • 301
  • ...
  • 315
دی 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
    1 2 3 4 5
6 7 8 9 10 11 12
13 14 15 16 17 18 19
20 21 22 23 24 25 26
27 28 29 30      

مجله علمی پژوهشی رهاورد

 آموزش برنامه نویسی
 اسباب بازی طوطی برزیلی
 محتوا آسمان خراش
 رشد فروشگاه آنلاین
 درآمد تضمینی پرریسک
 طراحی منابع آموزشی
 جلوگیری از احساسات منفی
 سوالات قبل ازدواج
 تفاوت عشق و وابستگی
 افزایش وفاداری مشتری
 خرید و فروش دامنه
 ادغام بازاریابی سنتی
 ترس از تغییر در رابطه
 علت سرفه سگدانی
 فروشگاه آنلاین درآمدزا
 نشانه علاقه مردان
 بی اشتهایی سگ
 فروش لوازم الکترونیک دست دوم
 آموزش میجرنی کاربردی
 رشد فروش عکس دیجیتال
 مراقبت توله سگ بی مادر
 سرمایه گذاری طلا و سکه
 اشتباهات روابط عاطفی
 کپشن اینستاگرام جذاب
 عفونت ادراری گربه
 

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کاملکلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

آخرین مطالب

  • رابطه مدیریت کیفیت فراگیر (TQM) با توانمند سازی و ارزیابی عملکرد کارکنان اداره کل ورزش و جوانان استان فارس- قسمت ۸
  • استفاده از منابع پایان نامه ها درباره ارزیابی کشت مخلوط افزایشی آفتابگردان با لوبیا چشم بلبلی و سویا ...
  • پایان نامه بررسی اثرات ضد التهابی مشتقات جدید سنتزشدهN-آریل فتالامید- فایل ۵
  • منابع پایان نامه در مورد ارتقاء کیفیت فضایی ، ارائه ی راهکارها و تدوین راهبردهای ...
  • تحقیقات انجام شده درباره مدلسازی و تحلیل سازه ای دم هواپیمای مسافربری- فایل ۱۱
  • بررسی رابطه سبک های دلبستگی والدین با پرخاشگری و رشد اجتماعی کودکان ۷تا ۱۱ سال (مقطع ابتدایی ) شهرستان بهشهر در سال تحصیلی ۱۳۹۳- قسمت ۴
  • بررسی ارتباط بین هموارسازی سودبا نسبت های مالی اهرمی در شرکتهای پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار تهران۹۳- قسمت ۱۲
  • طراحی الگوی راهبردی ارزیابی عملکرد یگان های ناجا- قسمت ۱۳
  • راهنمای نگارش پایان نامه در مورد بررسی نقش سلامت عمومی و تاب آوری بر تعهد سازمانی با توجه به ...
  • بررسی اثربخشی الگوی درمانی کاهش استرس براساس ذهن آگاهی (MBSR) در کاهش نگرانی بیمارگونه- قسمت ۷- قسمت 2
  • بررسی میزان اثربخشی نظام ارزیابی عملکرد جدیدکارکنان ازدید مدیران وکارکنان اداره ...
  • تاریخ‌ نگاری دوران افشاریه- قسمت ۹
  • ارزیابی میزان مس، روی و منگنز در سرم، کبد و استخوان موشهای صحرایی نر تغذیه شده با نان غنی شده با آهن و بررسی ارتباط آنها با شاخص های استرس اکسیداتیو- قسمت ۳۱
  • دانلود پایان نامه شیوه های اعتماد سازی مخاطب از نگاه قرآن و سنت پیامبر اکرم(ص)- فایل ...
  • بررسی اساطیری ایزدان آتش در دین‌های هندوایرانی۹۳- قسمت ۸
  • بررسی تأثیرپذیری وهابیت از اسرائیلیات- قسمت ۵
  • سیاست جنایی ایران و آمریکا در قبال جرایم و تخلفات صنعت زنبورداری۹۳- قسمت ۷- قسمت 2
  • بررسی حقوقی حمایت از علامت تجاری درحقوق ایران ، آمریکا وکنوانسیون های بین المللی- قسمت ۶
  • آثار حقوقی الحاق ایران به موافقت نامه تریپس- قسمت ۹
  • روش‌ شناسی ملاصدرا در مسئله علم الهی- قسمت ۵
  • جایگاه مادر در نظام حقوقی ایران- قسمت 13
  • تبیین نقش تعادل طبایع اربعه در تعالی اخلاق با نظر به روایات معصومین علیه السلام و حکمای اسلامی- قسمت ۶
  • بررسی گسیل امواج الکترومغناطیسی در پلاسما با استفاده از ویژه مدهای خطی به دام افتاده- قسمت ۴
  • مقالات تحقیقاتی و پایان نامه ها – ۲-۴- انواع مداخلات مبتنی بر ذهن آگاهی – 4
  • تحولات قانونگذاری در بخش تعاون و تأثیر آن بر شرکتهای تعاونی- قسمت 12
  • مدل سازی استراتژی های بازاریابی بین المللی در ارتباط با محصولات با فناوری سطح بالا (مطالعه موردی شرکت¬های ایرانی فعال در زمینه نانوفناوری)- قسمت ۷
  • عنوان بررسی جلوه های رومانتیسیسم در شعر فاروق جویده- قسمت ۱۰
  • بررسی مبانی فقهی روابط مسلمانان با غیر مسلمانان از منظر قرآن کریم و سیره نبوی(ص)- قسمت ۴
  • منابع پایان نامه در مورد سنتز و شناسایی لیگاند بالقوه شش دندانه (N2O4) حاوی زنجیره ی آلیفاتیک سه ...
  • تاثیر منابع مالی و بازاریابی ورزشی بر توسعه ورزش استان مرکزی- قسمت ۴- قسمت 3

جستجو

موضوعات

  • همه
  • بدون موضوع

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟
کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان